قبر دست دوم!
رفته بودم شهرستان. شب جمعهای با پدرخانم و حاج مهدی رفتیم سر مزار. همین طور که بین قبور و اهالی محترم آن حرکت میکردیم. بحث کشیده شد به بیزنس قبر. از پدرخانم پرسیدم الان مظنهی قبر تو چه مایهای است؟ گفت: تا مدتی پیش که حدود 400 تومان بوده.
- جدی میگی؟ حالا اگر کسی نداشت؟
- میاندازن آب!
- آن قدر جدی گفت که یک لحظه احمق شدم، باور کردم...
گفتم: یعنی مردن این قدر خرج داره؟ پس کسی که نداره باید بره بمیره!
حاج مهدی گفت: آنهایی که وسعشان نمیرسد میروند قبرستان قدیمی. بعضی خانوادهها، قبرهای قدیمیاشان را میفروشند حدودا 150 تومانی میشود.
گفتم: یعنی قبر دست دوم!
خندهاش گرفت.
حساب کردم دیدم با این وامها و اقساطی که من بدهکارم، لااقل تا دو سال دیگر نمیتوانم بمیرم! یعنی استطاعتش را ندارم. البته اگر بخواهم یک جای با کلاس دفن شوم و الاّ تا 7یا 8 ماه دیگر هم میتوانم در خدمت حضرت ملک الموت علیه السلام باشم. البت به صورت دستدوم!
بنابراین تصمیم گرفتهام وصیت کنم که قبرم را عمیق حفر کنند و بعد به صورت چند طبقه بسازند. طبقهی همکف را به خودم بدهند (چون حوصلهی پله و آسانسور را ندارم) و بقیهی طبقات را هم با تمام لوازمات به اموات گرامی دیگر فروخته یا به صورت نود و نه ساله اجاره بدهند. درآمد حاصل شده را هم خیرات کنند. مثلا خرج تبلیغات نامزد ریاست بر جمهوری، سفر کیشی، دبیای و امور خیریهی مشابه.
در پایان برای شادی همهی اهل قبور؛ اعم از آک و دست دوم الفاتحه.
کلمات کلیدی :