سختگیری یا حالگیری
با آب وتاب میگفت توی دانشگاهِ فلان، استادی دارند که تا حالا کسی نتوانسته از درسش بالاتر از
با شنیدن این حرفها خاطرات متعددی از خودم و دوستانم از سختگیریهای اینچنینی توی سرم شروع کرد به رژه رفتن و من هم داشتم از آنها سان میدیدم
.گفتم
: "عزیز دل برادر ببین، به نظر من اینی که گفتی بر همه چیز ممکنه دلالت کنه، الاّ این که استاد خوبی باشد. اصلا هدف از تشکیل یه کلاس چیه؟ مگر نه اینه که خیر سرش در طول یک ترم، به چند دانشجو و طلبه ی مسکینا و یتیما و اسیرا یه چیزی رو یاد بده. خب وقتی توی امتحان پایان ترم حتی یه نفر هم از اون ننهمردهها (جده ی دوم) نمیتونه نمره ی الف بیاره، این چه معنایی داره؟البته قبول دارم از نظر روانشناختی ممکن است این جور درس دادن و امتحان گرفتن و نمره دادن تاثیرات مثبتی واسه بعضی از اوسّاها داشته باشه
. ولی فکر کنم، از نظر آموزشی، باید در توانایی و صلاحیت استادای اینجوری شک کرد. از هفت حالت! خارج نیست 1. (خیلی ببخشید!) بیسواده 2. شیوه ی تدریسش غلطه 3. روش ارزشیابیاش4. گزینه ی الف و ب هر دو صحیح است 5. ب و ج صحیح است 6. الف و ج صحیح است 7. هر سه صحیح است 8. غیره!خب سختگیری هم بعضی وقتا تا حدودی لازمه اما نه حالگیری
(اونم شاید بعضی وقتا لازم باشه) نه لهولورده کردن اعتماد بنفس چند تا جوان بیچاره، اونم به قیمت احداث چندتایی عقده ی روانی، نه هدر دادن استعدادها و سرمایههای ملی، و ذخایر ارزی به جای بهرهوری و استفاده ی بهینه برای تولید علم در چارچوب سند چشمانداز بیستساله!"بین خودمان بماند وقتی این جوری حرف میزنم خیلی از خودم خوشم میآید، به خودم امیدوارم میشوم
. مخصوصا از موقعی که مصرف ترشی را به مقدار قابل ملاحظهای کاهش روزافزون دادهام.کاشکی اونجا میبودید و قیافه ی این رفیقم را بعد از اتمام سخنرانی بنده،
(مخصوصا این آخراش) میدیدید! مثل پراید توی گِل گیر کرده بود. نمیدانست چه بگوید. حسابی کم آورده بود...
کلمات کلیدی :