روشنفکری و پسگردنی!
مدّتی پیش بایکی از دوستان صحبت از این بنده خدا (البته نمیدانم تا چه حد این کلمه درباهی ایشان صادق است) و آخرین سفرشان به قم شد و این که عدهای جمع شده بودند دم درِ منزلی که ایشان سخنرانی میکردند و جار وجنجال.
میگفت فیلمش را دیده است. میگفت موقعی که جناب دکتر میخواستند سوار ماشین بشوند، یک نفر از معترضین پسگردنیِ محکمی (حدود 1000000 پاسکال) به ایشان چسباند.
آدم وقتی چنین چیزی را میشنود دلش میسوزد و غصهی او و توهینی که به وی شده را میخورد ولی اگریک کم فکر کند و چرت و پرتهای عالمانهای! را که گاهی بیآنکه غربال کند، بلغور میکند و نسبتهایی را که به پیامبراکرم (ص) و قرآن کریم میدهد، به این نتیجه میرسد که پیوند وثیقی میان روشنفکری از یک سو و پس گردنی از سوی دیگر وجود دارد که اولی گاه مقتضی دومی است. البته این مقوله (مقولهی گردن و پسِ آن)هیچ منافاتی با مقولهی بحث و مناظرهی علمی ندارد، میتوان از هر دو توامان استفاده کرد. حال تقدم و تاخر هر کدام بستگی به شرایط و مقتضیات زمان و مکان دارد اما نکتهی مهم این که هیچ کدام از این دو ما را از دیگری بینیاز نمیکند.
کلمات کلیدی :