داستان رستم و شیر یارانه ای!
رزم رستم با دیو و به چنگ آوردن رستم مر شیر یارانهای را!
کنون ای سخنگوی بیدار مغز یکی داستانی بیارای نغز
ز گفتار دهقان کنون داستان تو برخوان و برگوی با راستان
بامداد تهمتن چو از خواب نوشین برخاست، سودابه آواز در داد: "بلند شو برو شیر بخر تن لش!"
تهمتن بسان شیر ژیان بر پای ایستاد و خفتان رزم پوشید و بر رخش هندلی زد و به سوی سوپر رهسپار شد. گروهی از پارسیان پاک نهاد پیش از وی آن جا گرد آمده بودند. شمار ایشان چندان بود که آه از نهاد رستم برآمد. سرانجام ارابهای که شیرها را بر دوش داشت رسید و ولوله در پارسیان فتاد. در این میان دیوی آهنگ آن کرد که بر او پیشی گیرد. پس دیو به رستم بگفت: من جلوی شما هستم داش!
تهمتن چو بشنید گفتار دیو بر آورد چون شیر جنگی غریو
ز فتراک بگشاد پیچان کمند بیفکند و آمد میانش به بند
رستم زال، سپس با چک و لگد او را به ته صف فرستاد و در فرجام کار چونان پیل مست هر دو پاکت شیر یارانهای را به دست گرفت و در خورجین رخش نهاد و به سوی سرای خویش روان گشت.
همی خواند بر کردگار آفرین کزو بود پیروزی و زور کین
تو مر دیو را مردم بد شناس کسی کو ندارد ز یزدان سپاس
کلمات کلیدی :