حالگیری سخت و نرم افزاری
صبح یکی از روزهای سرد پاییری بود. خداییش روی زمستان را کم کرده بود. نه چهچه ی بلبلی، نه رایحه ی گلی، و خورشید هم قربانش بشوم، انگار نه انگار.
در چنین روزی که به قول گفتنی (بلا نسبت حضرتعالی) سگ را با نانچکو میزدی از لانهاش بیرون نمیرفت، در گوشهای از این مرز پرگهر، و در راستای جنبش نرم افزاری علمی، درحال کیف کردن از فراغت بین پایان کلاس قبل و آغاز کلاس بعد بودیم و ادعیه ی زاکیه ی بروبچس و خود ما نیز در جهت تعطیل شدن کلاس به آسمان بلند بود. در همین هیروویری بود که قامت رعنای استاد از دور پیدا شد که آه از نهاد ما برآمد برآمدنی.
استاد با رویت لب و لوچه ی آویزان ما (که تمام تلاشهای ما در جهت دربالا کشیدن آن بیثمر بود)، فرمود: "خیالی نیست. ما هم از این دعاها زیاد کردهایم و مستجاب نشده است.چرا که به فرموده ی پیران طریقت اگر دعای شاگرد (انی چون شما) مستجاب شدی، هیچ معلم و استادی زنده نماندی..."
حالگیری سرمای بی پیر (به نحو سخت افزاری) کم بود، حالگیری استاد (به نحو نرمافزاری) نیز به آن افزوده گردیده شده همی بود.(گریه ی شدید حضار)
کلمات کلیدی :