تویی که نمی شناختمت!
بخشی از متن معرفی اینجانب (با کمی کم و زیاد!) در سومین مجمع عمومی انتخاب هیئت مدیرهی انجمن قلم حوزه.
تویی که نمیشناختمت!
اینجانب در همان زمان کودکی و برای اولین بار در عمرم در سال 1353 متولد شدم. چندی بعد بر خلاف همهی همسالانم که به مدرسه میروند و دورههای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را پشت سر میاندازند، بنده به مدرسه رفته و دورههای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را پشت سر انداختم. پس از آن همانند همهی همسالانم وارد حوزه شده لیسانس را از آنجا و فوق لیسانس فلسفه را از دانشگاه تربیت مدرسِ تهران خیابان جلال آل احمد، زیر پل گیشا جنب چلوکبابی یاران اخذ نمودم و در حال حاضر نیز مثلا به درس خارج اشتغال داشته و همزمان در بعضی جاها بعضی چیزها را تدریس میکنم.
و از اون لحاظ، گاهی نماز میخوانم، روزه میگیرم و بارها به نماز جمعه رفتهام (اعم از جمعه و شنبهها) و میدانم که کفن میت زنونه داره، مردونه داره، دو تیکه، سه تیکه...
آثار قلمی بنده:
به غیر از فرهنگ معین و مدیر مدرسهی جلال و هشتکتاب سهراب، یکی دو سالی است که وبلاگی درپیتی را نیز اداره میکنم و کتابی در زمینهی وبلاگنویسی نیز در پای چاپ دارم.
در کل بچهی خوبی هستم. باور بفرمایید.
ختم میکنم سخنم را با بیتی از حافظ کرمانی (پسرخالهی حافظ شیرازی):
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم / بندهی شاه جهانم ولی بیبنزینم!
چهار نکته:
1. بنده همین جوری و سرخود نامزد نشدم بلکه دوستانم با اصرار زیاد احساس وظیفهام کردند.
2. در پایان با 19 رای از آخر اول شدم! یعنی نفر اول علیالبدل.
3. بدین وسیله از کلیهی دوستان و علاقمندان تقاضا دارم از اعلام تبریک در روزنامهها و نشریات کثیرالانتشار خودداری فرموده و به جای آن خشکه حساب کرده و هزینه را مستقیما به خود اینجانب بدهند تا برای دور بعد سفرههای ضیافت بیشتری برای کسب بیشتر رضای خدا بگسترانم که به قول شاعر گفتنی عبادت به جز خدمت خلق نیست.
4. ... اصلا ولش کن!
کلمات کلیدی :