توبه ی وبلاگی!
روز اولی که وبلاگ زدم، اون بغل نوشتم "کمحرف" هنوز هم هست (حالا شاید عوضش کردم). ولی منظورم تو بیرون از وبلاگ بود. باور نمیکنی، از دوستام بپرس. شاید علت پرحرفی من توی وبلاگ همین باشه. چون آدمیزاد تا حدی میتونه حرفهاش رو تو دلش نگه داره. بعد از اون میترکه حالا یا از درد یا از خنده.
آره حق با توهه! آدم خیلی که حرف بزنه خودش سبک میشه،حرفش هم، همین طور!
خودم هم اینو قبول دارم یه خرده بیکلاسیه. تو هفته دو سه پست هوار کنی.
از اینا که بگذریم فکر میکنم به بعضیا هم بر میخوره. یه جورایی لجشون میگیره.
بعدشم آدم که تندتند یادداشت از خودش در بکنه، بعضیا بر چسب از خود مچکری به نافش میچسبونن (ببخشید) میبندن.
خلاصه باور کن دوسه بار تصمیم گرفتم یه ذره سنگین -رنگین باشم. یه نمه باکلاس باشم. آقا هر دو سه هفته یه پست. ولی خب گفتم که، از انفجار میترسم. ولی باشه به خاطر حرف شما هم که شده سعی میکنم این دفعه این کار را بکنم. ولی قول نمیدم. خدا را چه دیدی. یه فکرایی دارم. اگه مثل بعضیها یه جای آبرومندتر از وبلاگ برای حرف زدن پیدا کنم. این آلونک دیجیتالی را تخلیه که میکنم هیچ، آتیشش میزنم (همان حذف کردن خودمان) بعد خاکسترش را به باد میدهم (البته بستگی به پهنای باند داره). شایدم مثل بعضیا یه گلپسری، گلمرادی، چیزی (تو مایههای گل...)پیدا شد و امتیاز نداشتهی وبلاگ را به اون واگذار کردم.(بچهی خوبی باشی شاید به تو رسید).
ولی خب، میدونین، آدمیزاده و هزار فکر وخیال. یکهو دیدی ترکوندم و نه که هر دو سه هفته یه پست، که هر یه روز دو سه پست تحویل جامعه دادم. هر کی هر چی میخواد بگه. چهاردیواری اختیاری. بیخیال.
کلمات کلیدی :