اسفندیار یا پینوکیو؟
در مقالهی جذابیت سینما از شهید آوینی میخواندم: قبلهی سینمای تجاری گیشه است. و این سینما با تکیه بر ضعفهای بشری و با تحریک وهم و شهوت و خشم تماشاگر، او را مجذوب خود میکند. بعد جملهای دارد:
"در وجود انسان ضعفهای بسیاری وجود دارد که میتوان نوک پیکان جذابیت را بدانجا متوجه داشت. از طریق چشمها میتوان بر همهی وجود این اسفندیار رویینتن غلبه یافت..."
به اعتقاد من این جمله خودش به تنهایی یک مقاله است.
داستان اسفندیار را که میدانی. آنچه آوینی گفت، تازه در صورتی است که کسی اسفندیار باشد ولی کو اسفندیاری؟ تا جایی که من میبینم و میدانم بیشتر ما آدمها نه اسفندیار رویینتن که بیشتر شبیه پینوکیو هستیم و چوبینتن! بیچاره پدر ژپتو!
کلمات کلیدی :