آنجلینا جولی و ملانصرالدین!
میگویند روزی ملانصرالدین از معلمی طلبکار بود. سراغ او رفت. معلم گفت: برای پرداخت طلبت باید بروم خانه و برگردم. اجازه بده تدریسم تمام شود. با هم میرویم. ملا پذیرفت. معلم تدریس را ادامه داد و ملا هم آمد بیرون کلاس ایستاد و از پشت پنجره به معلم نگاه میکرد. مدتی گذشت و تنها چیزی که او از معلم میدید این بود که مدام دستش را به ریشش میکشد. ملا فکر کرد تدریس یعنی همین و آمد در زد و مودبانه گفت: جناب استاد! من به جای شما به ریشم دست میکشم شما بروید خانه طلب من را بیاورید. حالا داستان این خانم است.
البته اگر این را در نظر بگیریم که در بعضی تدریسها چیزی جز ریش جنباندن اتفاقی نمیافتد (تازه اگر ریشی در کار باشد و الا که دیگر واویلا!) نتیجه میگیریم که جناب ملا درست تشخیص داده بود.
از طرف دیگر وقتی جهتگیری تصمیمها و سیاستگزاریهای کشوری مثل آمریکا در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و روابط آن با سایر کشورها ... تامین منافع چند ثروتمند صهیونیست یا دارای گرایش قوی به صهیونیسم باشد. برای رئیس جمهور شدن، جز داشتن مهارت در بازیگری و توانایی ارائهی ژستهای متناسب با هر موقعیت، دیگر چه مهارت دیگری لازم است؟ این جوری است که به آنجلینا بانو باید حق داد که به خودش بگوید:
- حالا که بنا به نقش بازی کردنه کی از من بهتر!؟
و خداییش کی از او بهتر؟ امیدوارم مردم آمریکا کمی عاقل باشند و به آنجلینا رای بدهند. چون؛
اولا این بانوی محترم، آدم خیّری هم هست و کلی فعالیت انساندوستانه را در کارنامهی خود دارد؛ سفیر حسن نیت " سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، سرپرستی چند کودک فقیر از ملیتهای مختلف، و به دنیا آوردن بچهی آقای برادپیت در نامیبیا برای همدلی با مردم فقیر کشورهای آفریقایی و ...
ثانیا این خانم اگر هم نتواند مشکل فقر و بیکاری و بحران مالی و اخلاقی و فرهنگی و سیاسی ملت آمریکا را حل کند لااقل میتواند حزن و اندوه را از دلهایشان بزداید که گفتهاند:
ثلاثهٌ یُذهِبنَ عن قلبِ الحَزَن الماءُ و الخضراءُ و الوَجهُ الحَسَن
ثالثا همهی مردم دنیا لااقل برای چند سال از دیدن قیافههای نحس و هیکلهای قناس رئیس جمهورهای آمریکا خلاص میشوند.
و بنده فرصت را مغتنم میشمارم و در همین جا حمایت شدید خود را از نامزدی و انتخاب این بانوی محترمه اعلام میکنم. باور بفرمایید دست و بالم خالی است و گرنه لااقل بخشی از هزینههای تبلیغاتی ایشان و نیز هزینههای ریختن مردم توی خیابانها و آشوبها را در صورت برندهنشدن ایشان شخصا و نقدا پرداخت میگرفتم و یک انقلاب مخملی خوشگل راه میاندختم از نوع رنگی که بیا و ببین. آخ که چه کیفی دارد انقلابهای این جوری راه انداختن. یَک فازی میدهد. توپ!
_______________________________________
(1) خبرگزاری فارس، 7/4/88
کلمات کلیدی :