طراحی وب سایت ایران - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى کسى که دو دیده‏اش بیناست ، بامداد ، روشن و هویداست . [نهج البلاغه]

سرگذشتی از ایران 2040 (شماره1)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/11/28 12:29 صبح

 

جلال سال دوم رشته‌ی حقوق دانشگاه علامه بود. روزی آمد پیش مادرش و گفت که زن می‌خواهد. مادرش گفت: پسرم تو که هنوز درست تموم نشده، کاری نداری، سربازی نرفتی. جلال گفت: می‌دونم مادر، می‌دونم. من که نخواستم دائمی باشه. موقتی. مادرش گفت: شخص خاصی رو در نظر داری؟ آره. دختر همکار بابا.

- کدوم؟

- آقای مرتضوی.

- باشه بذار بابات بیاد بهش می‌گم. اگه مشکلی نبود با مادرش صحبت می‌کنم.

مریم دختر آقای مرتضوی همسن جلال بود و دانشجوی ترم دوم صنایع غذایی دانشگاه اصفهان. خلاصه این که پدر و مادر مریم قبول کردند و عقد برای یک سال خوانده شد. جلال و مریم هم از همان اول، قبل از عقد، با هم شرط کرده بودند که بتوانند گاهی به هم دست بزنند ولی تا حدی که همچنان دست نخورده باقی بمانند.

بعد از عقد با هم محرم و راحت بودند و گاهی شوخی‌های عمومی یا خصوصی می‌کردند با هم بیرون می‌رفتند؛ خانه‌ی همدیگر، خرید، پارک، سینما، مهمانی فامیل، مسجد، نماز جمعه و گاهی هم با هم درس می‌خواندند و... بعد از یک سال دوباره عقد جدید خواندند سال سوم و چهارم هم همین طور. بعد از آن اواخر سربازی جلال بود که تصمیم گرفتند برای همیشه با هم ازدواج کنند. الان هم هفت سال از ازدواج دائمی‌شان می‌گذرد و سه تا بچه‌ی قد و نیم قد دارند؛ محمد شش ساله، مرجان چهار ساله و مهربان که دو سالگی‌اش دارد تمام می‌شود و مریم و جلال دارند برنامه‌ریزی می‌کنند که از شیر بگیرندش. خلاصه پنج تایی دارند به خوبی وخوشی با هم زندگی می‌کنند.





کلمات کلیدی : ایران، 2040، ازدواج دائمی، ازدواج موقتی

جامعه ایرانی و گوجه ارمنی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/11/26 6:19 عصر

 

یکی دیگر از علائم رشد و بی‌رشدی، حساسیت‌های اجتماعی است، جامعه‏ها در حساسیت نشان دادن‌ها با یکدیگر اختلاف دارند. ‌اشتباه است اگر خیال کنیم که یک جامعه به اصطلاح دینی‏ حساسیت‌هایش همیشه رنگ و شکل دینی دارد و احیانا انگیزه دینی هم دارد، آیا اگر حساسیت‌ها در موضوعات دینی بود و حتی انگیزه‏ها هم دینی بود کافی است که آن حساسیت‌ها را با آن دین و مصالح آن دین منطبق بدانیم؟

جواب این است: نه، نکته مهم همین جا است. ‌گاهی مردم به علل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسیار اصولی دین‏ حساسیت خود را از دست می‏دهند، گویی شعورشان نسبت به ان اصول خفته است‏، به چشم خود می‏بینند که آن اصول پایمال می‏شود ولی ککشان به اصطلاح نمی‌گزد. ‌ولی درباره‌ بعضی مسائل که از نظر خود دین جزء اصول نیست، جزء فروع‏ است، یا احیانا جزء فروع هم نیست، جزء شعائر است، یا خیر جزء اصول‏ است ولی بالاخره اصلی است در عرض اصل‌های دیگر، آن چنان حساسیت نشان‏ می‏دهند که حتی توهم خدشه‏ای بر آن، یا شایعه دروغ خدشه بر آن، آنها را به جوش می‌آورد. ‌

‌یکی از آقایان نقل می‌کردند که‏ در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی‏ نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعا لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود، این پسر کم‌کم جوانی برومند شد. ‌جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. کار به جایی رسید که کم‌کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی ‌مجلسی تشکیل‏ نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. ‌تدریجا زنان هر جایی را می‌آورد، پدر بیچاره دندان به جگر می‏گذاشت و چیزی نمی‏گفت. ‌

در آن اوقات تازه "گوجه فرنگی" به ایران آمده بود. ‌عده‏ای علیه‏ این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‏کردند به عنوان این که فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است و مردم هم نمی‏خوردند و تدریجا مردم آن شهر حساسیت‏ شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرامتر بود. ‌در آن شهر به این گوجه " ارمنی بادمجان " می‏گفتند، این لقب از لقب " گوجه فرنگی " حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه گوجه فرنگی فقط وطن‏ این گوجه را مشخص می‏کرد، ولی کلمه " ارمنی بادمجان " مذهب و دین آن‏ را معین کرد! قهرا در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. ‌

روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‏خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‏ای کرده است‏، یک دستمال "ارمنی بادمجان" با خود به خانه آورده است. ‌پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد آمد پسر را صدا زد و گفت : پسر شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‏ام را مرکز شراب و فحشاء کردی‏ صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‏ای که "ارمنی بادمجان" به خانه من‏ آورده‏ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست. ‌دیگر من از تو پسر گذشتم‏ باید از خانه من به هر گوری که می‏خواهی بروی.‌[1]


[1] . استاد شهید مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص151- 155 (با اندکی تلخیص)

 

لینک1: بحران جنسی در جامعه ی ایرانی و دو تابوی آن!

لینک2: اگر زنان ایرانی از هوو نمی ترسیدند! 

 




کلمات کلیدی : ایران، شهید مطهری، حساسیت های اجتماعی، دین

اولین آکادمی فوتبال ایران (در این سطح)!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/2/1 9:50 صبح


اهداف:

1.  تلاش برای سرایت دادن فرهنگ ورزش قهرمانی بین تک‌تک مردم و اردک تک‌تک، تک اردک.

2. کمک به سلامتی عمومی ملت و پیشگیری از بیماری‌هایی مانند سرطان، فشار خون، چاقی، حاملگی، آلزایمر، ایدز و...

3. کسب مدال‌های خوش‌رنگ ورزشی شامل زرشک طلایی جام ملت‌های آسیا، سیمرغ سیب‌زمینی جام جهانی، نخل باقالی پلو با ماهی المپیک.

 

دوره‌های آموزشی:

 1. آموزش انواع رقص مانند رقص کمر، پا، بابا کرم، بریک، تکنو، بندری، عربی، ترکی، ژاپنی، ماداگاسکاری و... جهت کسب آمادگی برای شرکت در هر گونه پارتی داخلی و خارجی.

2. آموزش انواع و اقسام ژست‌های بعد از گل‌زنی از قبیل: ساطوری، عروسکی، رباتی، گوزنی، خرچنگی، خرگوشی، گوسفندی، خوابیدن طاقباز، دمر، قنبلی و...

3. آموزش انواع شیوه‌های حمله و دفاع از قبیل: کف‌گرگی، فیلیپینی، کله، لگد شتری، جفتک و...

4. آموزش انواع حالت دادن صدا، قر و ناز گردن، لبخند (ملیح، نمکین، شکری، ژوکوندی) مناسب برای شرکت در هر گونه مصاحبه و جشن تلویزیونی و برنامه‌ی ورزشی مثل نود، صد، صد و پانزده و صد و بیست و پنج و...

5. دوره پیشرفته‌ی آشنایی با خفن‌ترین فحش‌های خواهر-مادر، عمو- عمه، دایی- خاله و کلا فک و فامیل و هفت جد و آباء طرف مقابل، از دویست سال گذشته به این طرف.

6. دوره پیشرفته‌ی آموزش شیوه‌های تمارض از قبیل: کله معلق دو غلتی و بیشتر، دست و پا زدن در جا، جیغ خانومی، گریه‌ی فوری و...

 

آدرس: تهران، بلوار شرافت، خیابان معرفت، بعد از پل مردانگی، کوچه‌ی حیا، مجتمع ادب، پلاک صفر.

 

                            از شهرستان‌ها نمایندگی فعال می‌پذیریم. 

 

 




کلمات کلیدی : ایران، تهران، اولین، آکادمی، دوره آموزشی، فوتبال

بهائیت و آب سردکن!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/6/28 11:55 صبح



فرقه بهائیت به تازگی برای جذب جوانان در بعضی از مناطق گرمسیری ایران به ارسال تعدادی آب سردکن مبادرت می‌کند.

با تشکر از همه‌ی برادران تلاشگر فرقه‌ی بهائیت در همین زمینه بسته‌ی پیشنهادی‌ای داشتیم که امیدواریم در پیشرفت کارشان بسیار موثر باشد:

1. ارسال آب ‌شیرین‌کن برای شیعیان قم.
2. ارسال آب ‌گرم‌‌کن برای شیعیان قطب شمال و جنوب.
3. ارسال آب میوه‌گیر برای شیعیان لبنان.
4. ارسال پمپ آب برای شیعیان پاکستان.
5. ارسال آب یخ‌کن (یخ‌ساز) برای شیعیان مناطق استوایی.

فعلا شیعیان این مناطق را داشته باشید تا بعدا برای بقیه هم یک فکری می‌کنیم.

کلی اطلاعات مستند درباره‌ی بهائیت


 




کلمات کلیدی : طنز، بهائیت، شیعیان، آب سرد کن، آب گرم کن، پمپ آب، آبمیوه گیری، ایران، قم، قطب جنوب، قطب شمال، پاکستان، مناطق استوایی

<      1   2