طراحی وب سایت مادران - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرسندى مالى است که پایان نیابد [ و بعضى این گفته را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند . ] [نهج البلاغه]

چرا از آش خبری نیست؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/8 8:55 صبح

 


 بچه که بودیم حتی نوجوان که بودیم حتی تا چند سال پیش، هر سال، لااقل سه یا چهار بار در مناسبت‌های مختلف در خانه‌ی آدم آش همسایه ها می‌آوردند. الان دیگه از این خبرها نیست یا خیلی کمتر شده. چرا؟

پاسخ:

فرضیه‌اصلی: کارکرد اصلی آش‌پزی دخترنمایی بوده که امروزه دیگر از کار افتاده است.

اثبات:

      اکنون با هم کارکردهای احتمالی این نوع آش‌پزی را بررسی می‌کنیم:  کسب ثواب ،  ایجاد صمیمت ،  دخترنمایی.

بررسی:

روشن است که آش‌پزی و آش‌بری همچنان می‌تواند کارکردهای اول و دوم را داشته باشد؛ پس اگر مشکلی هست مربوط به کارکرد سوم است.

توضیح:

در گذشته دخترها زیاد آفتابی نمی‌شدند؛ یعنی هم خودشان و هم خانواده‌هایشان عیب و جلف‌بازی می‌دانستند که دختر زیاد بیرون برود. از طرفی هیچ مادری دلش نمی‌خواست دخترش سر دستش بماند؛ پس چه باید کرد؟ اینجا بود که زیرکی و هوش سرشار مادران ایرانی به دادشان رسید و شگردی موقر و موثر ابداع کردند به نام آش نذری.

این نقشه در دو مرحله عمل می‌کرد: پخت و توزیع. در مرحله‌ی اول همسایه‌ها دعوت می‌شدند (مخصوصا پسردارها) تا در پاک‌کردن سبزی و... کمک کنند و این فرصتی بود برای نشان دادن دختر خود به آنها و چابک‌دستی آنها در سبزی‌پاک‌کنی و تر و فرزی آنها در روشن کردن اجاق و بار گذاشتن قابلمه‌بزرگه و همچنین حرف‌شنوی از مادر و بین خودمان باشد، زیبایی‌های خدادادی.

موقع قل‌قل‌کردن آش هم دختران می‌آمدند (البته آنهایی که نمی‌خواستند ادامه تحصیل بدهند!) و نیت می‌کردند و آش را هم می‌زدند. گذشته از جنبه‌های ماورایی، این کار نوعی اعلام آمادگی به پسرداران بود که بعله، اگه خواستید ما هم هستیم. سلام برسانید.

در مرحله‌ی دوم کاسه‌های پر از آش‌ به دست دختران داده می‌شد که ببرند دم در خانه‌ها، تا اگر پسرداری از قلم افتاده یا فرصت نکرده بیاید، از فیض دیدار محروم نماند و اگر دلش خواست آش‌آور را هم به فهرست جستجو اضافه کند و خدا را چه دیدی شاید هم خود پسر دم‌بخت، در را باز کرد و خود  بعینه شیر فهم می‌شد که آب در کوزه و ما گرد جهان می‌گردیم.

 

اما امروز که ماشاء‌الله آسفالت‌های خیابان‌ از کف کفش دختران جامعه‌ی ما ساییده و موزاییک‌های پاساژها خش‌دار و چمن‌های پارک‌ها لهیده شده دیگر نیازی به این کار نیست؛ تازه وقتی هم به خانه می‌آیند، تا سی‌پی‌یو و مودم را نسوزاند، دامن چت‌روم و فیس‌بوک را رها نمی‌کند.

نتیجه‌گیری:

مهم‌ترین کارکرد آش‌پزی و آش‌بری در گذشته دخترنمایی بوده است و چون امروز شیوه‌های دیگری این کار را انجام می‌دهند؛ کسی دیگر به پختن آش نذری رغبتی ندارد؛ مگر پیرزنی که بخواهد به قصد ثواب یا تجدید خاطرات یا هر دو و یا دلایل نامعلوم دیگری این کار را انجام بدهد. والله اعلم.

 

 




کلمات کلیدی : ازدواج، دختران، پسران، مادران، آش نذری

دوستت دارم پس گوشت قیمه می خورم!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/27 10:1 صبح


برای همه‌ی مادرانی که هر وقت میوه می‌خرند، اگر پیش از همه یکی بخورند، احساس گناه می‌کنند و تنها حقی که برای خود قائلند، خوردن نیمه‌گندیده‌هاست. برای همه‌ی مادرانی که در ظرف قیمه‌ی خود گوشت نمی‌گذارند و تنها وقتی که دارند سفره را جمع می‌کنند شاید از باقیمانده‌ی غذای بچه‌ها و شوهرشان، یک تکه‌ی سردشده بردارند، تازه عذاب وجدان می‌گیرند که چرا نگذاشتند برای وعده‌ی بعدی بچه‌هایشان؛ چون بدن آنها بیشتر نیاز دارد. برای همه‌ی مادرانی که هرگز از پا نمی‌نشینند تا وقتی که از پا بیفتند!

 

 

چطور می‌شود آدم هم خودش را دوست بدارد هم دیگران را؟ اصلا می‌شود؟ چه باوری باید داشته باشی که به تو اجازه بدهد هم خودت را دوست داشته باشی و هم دیگران را؟ نه این که فکر کنی اگر به خودت رسیدی، خودخواه بوده ای؟ آن باور را در یک جمله بیان کنید. (2 نمره)

 

 







کلمات کلیدی : گوشت، مادران، قیمه، میوه، دوست داشتن