دوستت دارم پس گوشت قیمه می خورم!
برای همهی مادرانی که هر وقت میوه میخرند، اگر پیش از همه یکی بخورند، احساس گناه میکنند و تنها حقی که برای خود قائلند، خوردن نیمهگندیدههاست. برای همهی مادرانی که در ظرف قیمهی خود گوشت نمیگذارند و تنها وقتی که دارند سفره را جمع میکنند شاید از باقیماندهی غذای بچهها و شوهرشان، یک تکهی سردشده بردارند، تازه عذاب وجدان میگیرند که چرا نگذاشتند برای وعدهی بعدی بچههایشان؛ چون بدن آنها بیشتر نیاز دارد. برای همهی مادرانی که هرگز از پا نمینشینند تا وقتی که از پا بیفتند!
چطور میشود آدم هم خودش را دوست بدارد هم دیگران را؟ اصلا میشود؟ چه باوری باید داشته باشی که به تو اجازه بدهد هم خودت را دوست داشته باشی و هم دیگران را؟ نه این که فکر کنی اگر به خودت رسیدی، خودخواه بوده ای؟ آن باور را در یک جمله بیان کنید. (2 نمره)
کلمات کلیدی : گوشت، مادران، قیمه، میوه، دوست داشتن