طراحی وب سایت الحمد لله... بدو! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]

الحمد لله... بدو!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/15 11:33 عصر


زن داداشم می‌گفت تو مسجد به علی (پسر کوچولوی سه ساله‌ی بامزه اش) گفتم: علی جون بیا قرآن بخونیم. سوره‌ی حمد را من تکه تکه می‌خواندم و او هم تکرار می‌کرد تا این که گفتم: ایاک. گفت: ایاک. گفتم: نع. گفت: نَع. گفتم: بُدُ. مثل فنر از جا بلند شد و شروع کرد به دویدن! با تعجب گفتم: چرا می‌دوی؟ یک دفعه یادم آمد خودم به او گفتم: بدو!






کلمات کلیدی : قرآن، سوره حمد، علی کوچولو، بدو