کودکان زیر نود سال!
چهار تا از داداشهایم به اضافهی چهار تا از فسقلیهای خانواده؛ شامل زهرا دختر من، زهرا دختر داداشم، علی پسر اون یک داداشم و حمیدرضا پسر خالهام تو اتاق پذیرایی بودیم. مادر بزرگ مادریم که ما به او میگوییم ننه، هم نشسته بود.
کنترل تلویزیون دست محمود داداشم بود. شبکهها را به دنبال برنامهای که خودش یا لااقل یکی از ما از آن خوشش بیاید و بگوید همین خوبه، یکییکی رد میکرد. دستکم 10 تایی را پشت سر گذاشته بود که رسید به عمو پورنگ، فسقلیها همصدا با مادر بزرگم گفتند: خوبه خوبه، بذارش... بقیه همه مخالفتی نکردند... کیشتله. (تکیه کلام امیرمحمد)
کلمات کلیدی : تلویزیون، کودکان، عمو پورنگ