• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : چرا فکر غربي ها خوب کار مي کند؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 53 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    + ذره بين 
    يه نکته به نظرم مياد که در تکميل حرفام بايد مينوشتم
    اونم اينکه به نظر من منظور از تشريح عملکرد اونها و زمينه هايي که باعث شده در مباحث علمي به طريقي عمل کنن که ماها عمل نميکنيم، معنيش اين نيست که ما هم بايد براي رسيدن به اين نتايج، همين مسير رو بريم.
    برخي ازين شرايط اصلا براي ماها جايز نيست.
    مثلا همين تسامح يا پلوراليسم، شايد يکي از عوامل آزاد انديشي اونها باشه که نتيجش شده کارهاي پژوهشي بدون پيش داوري با دقت علمي بالا.
    اما اين معنيش اين نيست که ما برا رسيدن به يه کار پژوهشي بدون پيش داوري بايد قائل به پلوراليسم باشيم.
    همين که ما مثلا تعصب بيجا نداشته باشيم يا تا اندازه اي نگاه جزم انديش خودمون رو تعديل کنيم، ميتونه راهکار رسيدن به اين هدف باشه.
    براي همين، تسامح که به عنوان يه ويژگي اونها ذکر شد، هم به نوعي ميتونه در کنار پلوراليسم مطرح بشه و هم در مقابل اون، بحث تعصب ديني ما مطرح بشه و هر دو سر جاش درست باشه. يعني اولي برا تشريح شرايط اونها و دومي براي مسيري که ما بايد طي کنيم.

    + ذره بين 
    سلام بر ديده بان عزيز!
    خيلي باحالي!
    چشم ازين به بعد تو هم مخاطب ذره بين محسوب ميشي :)
    البته اين جوريا هم که برداشت کردي منظورم نبودها
    منظورم اين بود که آدم موقع نوشتن هر متني، يه نفر يا يه گروه مخاطب مد نظرشه، اينجا هم به خاطر کمي فضاي نوشتن از روي اجبار مجبوريم خلاصه بگيم. اين ميشه که دايره مخاطبين رو کوچيک ميگيريم که زود بشه مطلب رو گفت و گذشت
    خيلي ممنون و خوشحالم از دقت نظرت در نوشته هاي گاها بي دقت من
    + يکي که مي گفت ديده بانه 
    سلام به همگي!
    خب ذره بين عزيز دم شما گرم به خاطر توضيحات مفيدتون! معلوم شد خيلي با هم اختلاف نظر نداريم. اين معنا از تسامح هم همونطوري که فرمودي در مقابل همون بحث تعصب و جزمي نگري ما نسبت به يافته ها و فهم(باور) ديني خودمونه که چون قبلاً به اين موضوع اشاره کرده بوديد، تصورم اين بود که شايد مفهوم ديگري از آن در ذهن داريد. البته از حق نگذريم اين معنا با فرمايش سابق تون که : نگاه اونها به دينشون و منابع ديني، مثل ماها صد در صدي نيست و با تسامح بيشتري برخورد ميکنن خيلي فرق ميکنه. در هر صورت ممنون که وقت گذاشتيد و رفع ابهام کرديد.
    ولي خيلي بد شد که گفتيد فقط يه مخاطب مد نظر داريد ها ! گذشته از حسودي پنهان ايجاد شده، ميشه از اين به بعد منم جزو خواننده هاي ويژه کامنت هاتون حساب کنيد؟ البت من يه کم قائل به فلسفه ي دگماتيسمم، يه کم هم تعصبي و يه کم هم زبان پريشم. اينا رو گفتم که موقع نوشتن کامنت حتي المقدور مراعات حال ما رو بکني. کارت در اومد! هههههههه
    جناب کوهپايه؛ من ديگه قول ميدم ساکت يه گوشه بشينم و منتظر پاسخ و نتيجه گيري شما بمونم.

    + ديده بان 
    سلام؛ تازه اومده بودم يه مذاکره ايي هم با دوست محترم صاحبخونه کنم که پدر من اين چه حرفي بود که شما فرمودي؟ پس يعني قرآن و حديث عامل عقب ماندگي ما شده؟ که ديدم الحمدلله موضوع ختم بخير شده البته فعلاً... پس ما ميريم سر درس و مشق مون اونم فعلاً
    پاسخ

    سلام بر شما. خب خدا رو شکر.
    + ذره بين 
    سلام
    "بله اما به گمانم حتي دينداران آنها هم نگاه معرفتي به کتاب مقدسشون ندارند"
    فکر ميکنيد هميشه همين طور بوده؟
    تصور من اين بود که قبل از رنسانس نگاه اونها به کتاب مقدسشون از حيث معرفت بخش بودن، تفاوت چنداني با نگاه ما به منابع دينيمون نداشته (بحث اعجاز و اينها يه بحث ديگس، صحبت در معرفت بخشي منابع ديني است)
    اين نگاه بايد زاييده رنسانس و پروتستانتيسم باشه.
    البته از طرف ديگه قبل از رنسانس هم ، تفسير و تاويل منابع دينيشون، در انحصار کليسا بوده بيشتر و اين تفاوت مهميه که در نگاه مردم عادي به اين منابع اثرگذاره و شايد نتيجش بشه همون چيزي که شما بهش معتقديد و نوشتيد. يعني نگاه عموم مسيحيان به منابع دينيشون، نگاه معرفت بخش نبوده و نيست
    البته صحبت درباره مسيحيان هم تنها نيست و اگه دايره اين انديشمندان رو به متدينان يهودي هم گسترش بديم ، پذيرش حرف شما سخت تر هم ميشه به خاطر نگاه خاص اونها به تنخ و تلمود و منابع ديگر دينيشون.

    پاسخ

    سلام. منظور من بيشتر متفکران دويست سيصد سال اخيره. بله منظورم کليت صددرصدي نيست. تا جايي که بنده ديده ام يادم نمي آيد متفکري در حوزه ي علوم انساني در رشته هاي مختلفي که تا الان مطالعه کرده ام بگويد فلان مطلب اين طوري است به اين دليل که در کتاب مقدس آمده و بنده هم به صورت يقيني عرض نکردم گمانم رو گفتم به هر حال اگر رويه ي کلي پژوهش در علوم انساني گوناگون را ببيينم نقش کتاب مقدس آن قدر نيست که به چشم بيايد به گمانم.
    + فاطمه 
    سلام
    خب خيلي خوب جوابشون رو داديد ولي بنظرم دوستتون کوتاه نيومدن. جوابي ندادن؟ بيشتر منظورشون رو توضيح ندادن؟
    پاسخ

    سلام. ممنونم. چرا جواب دادند. عرض مي کن خدمتتون.
    + دانشي 
    سلام و صد سلام
    ديديم مطلب شما را در ماهنامه رهنامه پژوهش. مبارك باشد. تا باشد از اين خبرها.
    فقط مسئله: ميشه بفرماييد چرا مطلب دومتان را با نام «محمدرضا كوهپايه» منتشر كرديد؟
    پاسخ

    سلام و هزار سلام. سلامت باشيد. دست اندرکاران نشريه فرمودند اينکه در يک شماره دو مقاله از يک نفر به چشم بياد يه خرده افت کلاس داره واسه نشريه.
    + ذره بين 
    سلام
    بسيار ممنون ديده بان جان از اين همه دقت نظر و نگاه موشکافانه.
    راستش وقتي کامنت مينويسم، چون فضاي نوشتن اينجا محدوده و نميشه خيلي به تفصيل نوشت، فقط يه خواننده مد نظرم هست اون هم خود جناب کوهپايه ؛ يعني به اندازه اي که حس کنم منظورم به نويسنده متن اصلي منتقل ميشه کفايت ميکنم و ديگه درگير گفتن دقيق و با جزييات مطالب نميشم. (که اگه بخوام بنويسم چندين مقاله طولاني تر از متن اصلي نويسنده پست طول ميکشه همچين بحثي)
    درباره کامنت دومم که لينکهايي از حرفاي آقاي ملکيان و سريع القلم هم توش بود، فکر ميکنم تندي که در نوشته من به نظر مياد به خاطر کلي گويي و اختصار و اشاره تيتر واره و ارجاع به حرف يه انديشمند برا رفع همين نقص بود.

    درباره کامنت اول دقت کنيد که درباره کتاب تاريخ قران فقط لفظ "اولين" به کار رفته و درباره کتاباي ديگه هم با همين دقت سعي کردم معرفي کنم و واژه ها بيانگر ديدگاه نسبت به ويژگي خاص هر کتابه مثلا: "جامع ترين" و فقط در يک مورد نوشتم "بهترين"
    که اون هم کتاب آرتور جفري با همين عنوان واژگان دخيل در قرآنه. که از نظر جمع آوري واژگان دخيل و تحليل اونها هنوز در ميان مسلمين کتابش رو دست نداره هرچند ايرادهايي در تحليل اون (از جمله منبع تراشي براي قرآن) وجود داره. و يه ايراد در نتيجه گيري باعث زير سوال رفتن نفس علمي بودن يه کتاب در مسير تحليل و روشمند بودنش ميشه؟
    به نکته مورد اشاره شما در جمع بندي آخر کامنت هم اشاره شده که اين کتابها علي رغم ايرادهاي محتوايي، از نظر روشي بسيار دقيق هستن.


    + ذره بين 
    و يه نکته هم درباره کامنت دومتون: شايد اگه تسامح رو بذاريم در مقابل تعصب ديني، اون وقت منظور من روشن تر بشه.
    گاهي تعصب ما و باورهاي جزميمون، اجازه نميده مسير برا تفکر علمي هموار بشه. اما اونها تعصب خاصي ندارن.
    ميگن: قدرت تعقل زماني باور ميشه که انسان توان مقايسه باورهاي مختلف رو پيدا ميکنه و ميتونه با سنجش درست باورها کنار هم، به باور صحيح برسه.
    حالا اگه کسي از اول خودش رو محسور يه باور خاص کرده باشه (حتي اگه باور صحيحي باشه) قدرت تعقلش رشديافته نخواهد شد.
    البته منم بايد تاکيد کنم که اصلا منظور دست نيافتن بزرگان ما به دستاوردهاي عظيم علمي نيست، منظورم نتيجه بخش نبودن اين همه کار علمي فراوونيه که هزاران نفر از ماها بهش مشغوليم و دردي رو از هيچ کس دوا نميکنه. يعني رويه غالب اينه که انديشيدن ما و قدرت تعقل ما نمره خوبي نميگيره.
    + ديده بان 
    ادامه ميدم ...
    في المثل در مورد همين تاريخ قرآن که فرمودي حتماً ميدونيد که اونا ( منظور غير ديندارشونه ) به قرآن صرفاً به عنوان يک متن تاريخى نگاه مي کردند كه ميتونه مورد نقد تاريخى هم قرار بگيره و اساساً چگونگي نگرش اونا به قرآن اونا رو واداشته که پژوهش هايي در اين زمينه انجام بدن در حالي که وحياني بودن اين منبع در نزد مسلمونا امري قطعي بوده و لذا در برخي زمينه ها اصلاً نيازي به پژوهش احساس نشده و تنها به بخش هايي از مباحثي که تحت عنوان " تاريخ قرآن " شناخته ميشه در کتابهاشون تحت عنوان جامع تر " علوم قرآن " پرداختند.
    رفع اتهام: اين حرفم به اين معني نيست که همه ي آثار اونا به لحاظ محتوايي سست بوده يا همه ي آثار ما محکمه حرفم فقط اينه که ميزان اعتبار آثار اونا بعضاً جاي بحث داره و کليت و عمقي که در کلام شما نسبت به اين آثار وجود داره قابل نقده عزيز دل ب...!
    در پيام دومت به نکات بسيار مهم و جالبي اشاره کردي هرچند اين نکات در کلام ملکيان ( ضمن تشکر فراوان بابت لينک بسيار مفيدتون) با سرعت مطمئه تري بيان شده بود! خدايي يه کم گازشو گرفتي ديگه! نبود اينطور؟ نشون به اون نشون که يه کم فشار خون ما زد بالا و يه کم هم رگ گلومون باد کرد و يه کم هم خون جلوي چشامونو گرفت! همين
    يه سوال اساسي ديگه : منظور شما از نگاه تسامحي متفکران ديندار غربي به دين و منابع ديني دقيقاً چيه که باعث موفقت اونا شده جانم؟
    در کل من معتقدم هرچند تا بدين جا ريشه هايي براي اين بحث بيان شد اما هنوز اين ريشه ها خصوصاً در مقام تطبيق و مقايسه خوب تبيين نشده و جاي کار داره!
    ارادتمند


    + ديده بان 
    سلام
    هرچي ما ميخوايم اين دم امتحاني با کسي اينجا درگيري علمي پيدا نکنيم ولي مگه اين جناب کوهپايه ميزارن با اين يادداشت هاشون!!!!
    ذره بين جان! دوست من! يه لحظه بيا عزيز دل برادر! يخه ي مبارک کجاست جانم؟ ميشه بفرمايي شما که در اولين پيامتون به اولين ها و بهترين ها اشاره کردي چرا منت نزاشتي منبع و پشتوانه ي اونا رو ذکر نکردي تا زمينه ي تحقيق و تحليل بيشتر فراهم بشه جانم؟
    بعدش چرا وقتي که داشتي به بهترين ها اشاره مي کردي ( که البته بعضي هاش قابل انکار نيست ) اندک شکي به دل راه ندادي اما در مقام بيان ايرادات محتوايي کتب مذکور از کلمه ي " شايد " استفاده کردي عزيز دل برادر؟ آيا خطاهاي محتوايي فراوان برخي از اين کتب که گاهاً خود نويسنده از اونا با عنوان خرابکاري هاى كودكانه‌اى که نميشه آثارش رو از بين برد ياد مي کنه، براتون مشکوک بوده جانم؟
    در مورد روشمند بودن آثار مذکور و اينکه بعضاً الگوي کار مسلمين قرار گرفتند با شما موافقم اما به نظرم اول بايد در مورد عبارت " خوب کار کردن فکر " دريادداشت نويسنده ي خيلي محترم با هم به فهم مشترک برسيم.
    تعريف شما از اين عبارت چيه؟ اگه مفهومش فقط اين باشه که اونا راه رو تا حد زيادي درست ميرن حالا توي هر علمي که باشه که خب حرفي نيست اما اگه محصول خوب کار کردن فکر رو اثري بدونيم که هم در شکل و چارچوب و روش و هم در محتوا متقن باشه اون وقت ديگه جاي بحث داره که آيا اونا اولين و بهترين ها بودن يا نه؟
    نه نه نه من هنوز حرف دارم ....

    + ذره بين 
    سلام
    نکته جالبي بود اما انسان ديندار هم بين متفکران اونها کم نيست
    شايد بشه اين طوري تکميلش کرد که بگيم نگاه اونها به دينشون و منابع ديني، مثل ماها صد در صدي نيست.
    با تسامح بيشتري برخورد ميکنن.

    باز درباره پژوهش هاي قرآني اونها مثال بزنم: تا قرن هفده و هجده، رويکرد اغلب کارهاي مستشرقين درباره اسلام و قرآن، با جبهه گيري خيلي شديد همراه بود و نگاهشون سطحي و ايرادهاشون به اسلام خيلي ضعيف.
    اما در سده هاي بعد که اون تعصب مذهبي بين مسيحيا کمرنگ شد، پژوهش هايي با محور شناخت حقايق اسلام و قرآن شکل گرفت و کم کم باعث عرضه کارهاي علمي تري شد

    پاسخ

    سلام بر شما. بله اما به گمانم حتي دينداران آنها هم نگاه معرفتي به کتاب مقدسشون ندارند و شان معرفتي براي آن قائل نيستند حداکثر به عنوان يک کتاب ادبي کهن به آن نگاه مي کنند نه اينکه در هنگام تفکر از آن آغاز کنند يا از گزاره هايش به عنوان مواد خام انديشيدن استفاده کنند يا براي تشکيل فرضيه يا داوري درباره ي يک ايده يا نظريه به آن مراجعه کنند.
    + فاطمه 
    سلام
    اي ول دوستتون پر بي راه هم نگفتن.
    ولي خب حالا که ما اين تکيه گاه ها رو داريم حالا چي؟!
    غربي ها غربي ها غربي ها... فيلما و سريالاشون چقدر قشنگه.
    چند وقته ديگه تي وي نميبينم
    + ديده بان 
    سلام
    من که متخصص نيستم اما اگه مطلب همينطور باشه که شما به عنوان يک متخصص در دو خط آخر يادداشت تون فرموديد، خب واقعاً جاي سوال داره که چرا؟
    شايد عواملي که باعث خوب کار کردن فکر هست در بين اونا تمامه و در بين ما ناقص. عواملي مثل نظم و انسجام فکري و عملي، جديت در کار، کار گروهي، امکانات مادي، و يکسري فاکتورهايي که بايد بررسي بشه و من الان نميدونم که چي ان؟
    پرانتز باز ( ما قصد نداشتيم شما انرژي بزاريد و اينا رو بگيدا چون براي ما کاملاً روشن بود. حالا چرا احساس کرديد بدترين تفسير ممکن از حرف تون شده؟ يکي بياد ککککممککککک کنه) پرانتز بسته
    پاسخ

    سلام. البته منم متخصص نيستم نمي دونم شايدم هستم ولي خودم خبر ندارم. نکته ي آخرتون هم بامزه بود. يه کم جنبه ي پيشگيري داشت يه کم هم جنبه ي خوددرگيري يا جنگ زرگري شايد.
    + ذره بين 
    من چند نکته در اين زمينه به ذهنم ميرسه:
    اينکه اونها زودتر از ما به اين نتيجه رسيدن که در مباحث علمي بايد پيش داوري ها رو بذارن کنار
    جو تسامح و تنوع فرهنگي، باعث آزادي ذهن اکثر اونها از خيلي قيد و بندها شده ( عکسش درباره ما صادقه و يه مثالش تو نوشته شما بود که قبل از توضيح حرفمون بايد بگيم که چيا مد نظر ما نيست!)
    اين آزادي فکري و نگاه بدون پيش داوري، باعث ميشه که نگاه علمي به مباحث ممکن تر بشه.
    خيلي از روحيات اجتماعي ما ايراني ها که بدجور بهش دچاريم، در تفکراتمون و پژ<هش هاي علميمون تاثير داره.
    نمونش نگاه ما به کار هست که تنها وسيله امرار معاشه برامون و اگه به ماها بگن بدون اينکه بري سر کار ماهانه مبلغ حقوقت به حسابت واريز ميشه و درباره سر کار رفتن مخيري، بيش از نود درصد ما از اون زمان به بعد سر کار نميريم.
    عادت به تقليد، جزمي نگري، سفيد يا سياه ديدن وقايع، ادما و ...، شخصيت پرستي، خوشبختي رو معادل راحتي ديدن، همرنگي با جماعت، ظاهرگرايي و ... نمونه اي از عادات غلط فرهنگي ما است که
    در بيان انديشمندان مختلفي مثل مصطفي ملکيان يا آقاي سريع القلم به برخيش اشاره شده و من فکر ميکنم در نتيجه ندادن تفکرات و فعاليت هاي علمي ما هم بي تاثير نيست
    پاسخ

    ممنون از نظر پر نکته و جالبتون و لينک هايي که خيلي علاقمندم ببينم ولي نه فعلا. مي ذارم وقتي بحث تموم شد.
     <      1   2   3   4      >