الپس گردنی!
یک ایرانی میخواست برود دوبی و چون عربی نمیدانست خیلی نگران بود که حالا چی کار کند تو مملکت غریب. یکی از رفقاش به او گفت: کاری نداره بابا. تو همون فارسیتو صحبت کن فقط تا میتونی به کلماتت الف و لام بچسبون (به کسر چ).
طرف رفت دوبی و حالا نشسته است تو رستوران که مرد گارسون آمد و ساکت کنار میز ایستاد. مرد گفت: المرغ. گارسون رفت و آورد. مرد گفت: السوپ... السالاد... الپیاز ... و مرد الخوشحال که چقدر خوب میتواند عربی صحبت کند. غذایش که تمام شد با لحنی حاکی از رضایت و افتخار به خودش، به گارسون گفت: من العربی الخوب الحرف الزد نه؟ گارسون گفت: آره اروا عمهت. اگه من ایرانی نبودم الپسگردنی هم بهت نمیزدند.
کلمات کلیدی : ایرانی، الف و لام، دوبی، زبان عربی