طراحی وب سایت شب وصال در 108 سال پیش - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]

شب وصال در 108 سال پیش

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/4/28 11:20 عصر

 

(ادامه‌ی ماجرای ازدواج آقا نجفی قوچانی، مربوط دوره‌ی مشرطیت، تلخیص بخشی از فصل ششم کتاب سیاحت شرق)

روز هفدهم ماه مبارک در صحن ابی‌الفضل (ع) نشسته زانوها را به بغل گرفته شیخ واسطه و آن رفیقم پیدا شدند.

گفتم: جناب شیخ شکم سیر از گرسنه خبر ندارد و تا کی من در مدرسه تنها و جهت افطار و سحر به دست و پا باشم؟...

گفتند: ما مشغولیم. خانه‌ی خوبی برای شما پانزده روز اجازه کرده‌ایم که دو حجره بزرگ فوقانی دارد، یک حجره که بسیار نظیف و با نقش و نگار و با قالی و دوشک و متکاهای اعلا فرش نمودیم، برای شما مهیاست... نهایت منتظریم که شبهای احیا بگذرد تا بیست و سوم باید صبر نمود.

گفتم: یک ساعت صبر نخواهم کرد و هم امشب که هیجدهم است باید من بر آن حجره‌ای که برای من مهیاست وارد شوم و عروس را ببینم.

گفتن: شبهای احیا خوب نیست.

گفتم: تعجیل من نه بای عیش و عشرت است که با تشیع من مناسب نباشد، بلکه برای این است که بدانم چه به ریش مالیده شده...

آنها برخاستند و گفتند ما می‌رویم برای انجام این کار...

شب آمدند و ما را بردند در حالی که یکی از آن دو نفر فانوس می‌کشید و دیگری هم در عرض من راه می‌پیمود، من هم در زیر عرق خجالت اشک‌ریزان از بی‌کسی خودم و دیار غربت وارد حجره شدیم، زن یکی از آن دو شیخ که محرم بود پاهای ما را شسته و به اطراف پاشیده و ما دو رکعت نماز خوانده و دعا نموده که اللهم الّف بینی و بینها کما الّفت بین آدم و حوّا (خدایا بین ما الفت و مهربانی قرار ده همانگونه که بین آدم و حوا الفت قرار دادی) و یک لیره به مخدره داده و چادر را از سرش کشیدم.

 

همراه اول هیچ کس ایرانسل نیست بانک ملت مانع چرت بعد از ناهار است با یخچال فریزر سای بای ساید چی توز سلامتی خود را با دکتر سلام در میان بگذارید. روابط عمومی وزارت دیجیتال. (اینا پیام بازرگانی بود که تو این مواقع واجب است.)

 

همان شب اول تا سحر از شب عروسی مادرمان گرفتیم، تاریخ و سرگذشت خودمان را برای یکدیگر بیان و گفتگو نمودیم که دو زن شیخین که در پشت خانه علی‌الرسم تا صبح مشغول به استراق سمع بودن، گفته بودند که اینها مثل دو آشنایی که زمان مدیدی دور از یکدیگر افتاده، راز دل می‌کردند. تا بیست و سوم دست تصرف دراز نشد، احتراما برای شهادت ولی‌الله علیه السلام.

و دیگر آن که در مطالعه‌ی مقتضیات دوستی و الفت جدا مشغول بودم از محاسن گفتار و رفتار و دیدار و اخلاق و ضمائر و اشارات علی‌الخصوص ذاتی و طبیعی آن که در آن وقت مستور در پس پرده‌ای به خودبندیهاست و به دقت معلوم گردد. و در این چند روز مطالعه مکشوف و معلوم گردید محبت از طرفین و تناسب ذاتین و انعقاد الازدواج بین الزوجین...

 

لینک مرتبط: خواستگاری در 108 سال پیش

 




کلمات کلیدی : خواستگاری، سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی