شفرنامه ی ناشر خشرو (2)
تجربه و توصیه:
روزی که میخواهید بروید سفر (مخصوصا دو، سه ساعت آخر) تا میتوانید با زن و بچه، بدعنقی و آنها را کلافه کنید از بس که این کار و آن کار را از آنها میخواهید برایتان انجام دهند؛ آن هم فوری. و برای حسن انجام کار نیز اگر لازم شد، سرشان داد بکشید.
یادتان باشد شما، هم حق دارید این گونه رفتار کنید، هم وظیفه: حق دارید چون هنوز ساک و وسایل سفرتان را هنوز جمع و جور نکردهاید و دارد دیرتان میشود، وظیفه دارید چون این طوری کمتر دلشان برایتان تنگ میشود و دوری را آسانتر تحمل میکنند؛ زیرا با این کارها دلتنگ که چه عرض کنم، تقریبا میخواهند که سر به تن آدم نباشد.
ولی خوب از آن جایی که شگون ندارد پشت سر مسافر لعن و نفرین باشد، در لحظات آخر به هر میزانی که لازم باشد، دربارهی این که "غلط کردهاید و..." به همسرتان اطلاعرسانی کنید و به بچهها هم قول سوغاتی مشتی بدهید.
البته خیال نکنید با اقدامات جبرانی این چنینی، از زیر قرآن ردتان میکنند و آب دنبالتان میپاشند، خیر. همین که با دستهجاروی T دنبالتان نمیکنند خدا را شکر کنید.
کلمات کلیدی : قم، سفرنامه، ارومیه، تجربه