سلام
آخي طفلي متاسف شدم براش. چه زد گول خورد. نازي. همينه ديگه آخوند بازي.
از کجا فرق بين راضي بودن با راضي جلوه نمودن رو فهميدين؟!
ببخشيد اون هام چند وقتي شما رو نديدن. ازين که شما هيچ تغييري براشون نداشتين دلگير نشدن؟!
آخ پس فراگير شده!
نگين توروخدا داداش کوچيکه من رفته پيش بابام گفته: آقاجون ميخوام اين جا رو(سالن کار پدرم) ازت بخرم. ازش پرسيدن براي چي؟ گفته : ميدونين من پس فردا ميخوام زن بگيرم بالاخره بايد يه جايي داشته باشم ببرمش. يه سقفي بالاي سرمون باشه. اشاره کرده به ديوار که کمي گچش ريخته : اينجاها رو ميدم رنگ کنن کمد هاي کتابتون رو هم ميفروشم به جاش کمد نو ميخرم. آخه عروس بايد وسايلش نو باشه. بعدش رفته پيش خواهرم گفته: دلت بسوزه من و زنم تنها ميريم پيتزافروشي تو رو که نميبريم. درادامه هم از مامانم پرسيده: زن من رو بيشتر دوس داري يا زن داداش بزرگم رو؟ مامانم بنده خدا خواسته بحث رو عوض کنه گفته : خب مهدي جان شنيدم تو کلاستون خيلي پسر خوبي هستي. خانم مربيتون ازتون راضيه. داداشم گفته: مامان چرا بحث رو عوض ميکني يه دفعه بگو زن داداش رو بيشتر دوس داري ديگه...
ميبينين والا!!!!!!! من جدا از نسل آينده ميترسم.
خداروهزار بار شکر. ما راضييم به گذر اين شکلي از سنت به مدرنيته. يه لحظه گفتم الان ميخواد بگه مياي تو ميشي دوست پسر... واي واي چقدر هول شدم.