• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : سرّ خودستايي هنرمند
  • نظرات : 2 خصوصي ، 27 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + مرسي 

    سلام ذره بين جان فرق شما دکترا با ما بدبخت بيچاره ها همينه!
    + ذره بين 
    سلام
    من زرنگ بودم همون اول هم که لينک خراب بود، اسم مقاله رو سرچ کردم پيدا کردم خوندمش. (شکلک نوستالژيک براي مرسي جونم )
    "و اين جادوي نوشتن است که من را شيفته‌ي خودش کرده است. اينکه باعث مي‌شود دو نفر از پشت 38 ديوار بلند و ستبر همسخن بشوند".
    چقدر زيبا و رويايي...
    نوشتن، ادم رو با همه حرف و حديثهاش جاودانه ميکنه. البته يکم هم ترسناکه! نه؟

    پاسخ

    سلام. شايد بعضي وقت ها.
    + مرسي 


    سلام

    درود!

    وجالب تر اينکه نويسنده يه خانم بوده نه آقا.

    پاسخ

    نويسنده ي مقاله ي ابتدايي كه اين مقاله ناظر به اونه بله خانم بوده ولي چيزي كه مورد استناد بنده س مقاله ي دكتر فرزام پوره و ظاهرا ديدگاه مورد نظر من از ايشونه. هر چند اگر مال آن خانم هم بود براي من فرقي نداشت.
    + مرسي 

    استاد خيلي توي روابط دختر و پسر فرو رفتيد حواستون کجاست اين کامنت مال اين پسته. منظورم لينک خودستايي شاعرانه ها!!!!!!!!!!!!! جل الخالق!
    پاسخ

    ببخشيد االان حواسم نبود.
    + مرسي 


    سلام

    لينکش توي مرورگر خودتون باز ميشه؟

    پاسخ

    سلام. ببخشيد اصلاح شد.
    + مرسي 

    بازم معذرت اسم رو اشتباه نوشتم با گوشي کامنت گذاشتن کار حضرت فيله ببخشيد.
    + مسي 

    بهرحال به منِ شما ربط داره! منتظرم. مرسي
    پاسخ

    بله. چشم.
    + مرسي 


    سلام

    چه جالب من ميخواستم بگم اين شماره هفت چقدرعجيبه کي گفته؟ شما فرمودين که نظر خودتونه! جل الخالق... من نياز دارم بيشتر توضيح بديد چطوري ميشه که با ستايش شعرخود نتيجه گرفتيد که گويي ارزش شعر ديگري را دريافته اند؟ اين گويي يعني چي؟ آيا ارزش هنر ديگري را نيز بالا دانسته اند و به مدح خود پرداخته اند؟ يا ارزش بالاي خود را از پاييني ديگري دريافته اند؟ يا نه صرفا حسه و مقايسه اي در کار نيست؟ يا ...؟ خلاصه اشارتي بفرماييد. تشکر

    پاسخ

    سلام. البته نظر من نيست بلکه نظر برگزيده ي منه. چشم.
    + ذره بين 
    چقدر مستدل و دقيق!
    ممنون استاد، بي اندازه خوشحال شدم از پاسختون.
    پاسخ

    خواهش مي كنم. خوشحالم كه خوشحاليد.
    + ذره بين 
    چقدر دونستن وندهاي زبان فارسي به آدم کمک ميکنه کوتاهتر صحبت کنه.
    اما متاسفانه علم ما به توانايي هاي اين زبان خيلي کمه. مثلا من فقط پسوند "ش" مصدر ساز رو در ذهن داشتم. اونم نه با تعريف دقيق علمي بلکه با مثالايي که تو ذهنم اومد. واسه همين نازش رو به معني ناز کردن گرفتم.
    اين پسوند "ش" که شما اشاره کرديد به صفت اضافه ميشه رو اصلا نميشناختم. الان که به ترکيب کلمه "نرمش" دقت ميکنن ميبينم معني اين هم برام قابل درک نيست به عنوان اضافه يه پسوند به صفت "نرم"!
    پاسخ

    البته "ش" در زبان فارسي معمولا به بن فعل مضارع اضافه مي شده مثل آموز که مي شده آموزش (اسم مصدر) و اين کارکرد "ش" در کلماتي مثل نازش و نرمش و... از تحولات فارسي امروز ماست. (ر.ک: اشتقاق پسوندي در زبان فارسي امروز، خسرو کشاني، ص33)
    + ذره بين 
    از ريشه ناز هست؟
    من خود "نازش" رو نميفهمم! يعني ناز کردن؟
    پاسخ

    پسوند "ش" به صفت اضافه مي‌شود و اسم تحويل مي‌دهد. ناز صفت است مثلا در ترکيب "لبخندِ ناز". بنابراين "نازش" اسم است مثل "نرمش"، به معناي (يا بسيار نزديک به معناي) "نازيدن". پسوند "مند" هم تقريبا هميشه به اسم معني مي‌پيوندد و صفت مي‌سازد. بنابراين "نازشمند" صفتي است به معناي "داراي نازش" و در نهايت "نازشمندانه " واژه اي است مانند "کودکانه" که پسوند "انه" معمولا نوع يک عمل را بيان مي کند. پس رفتار نازشمندانه يعني رفتاري شبيه افراد داراي نازش. (از نوع رفتار افراد داراي نازش)
    + ذره بين 
    سلام
    واژه "نازشمندانه" چه واژه جالبيه! مثل نازش مثل نوازش؟ ميشه دربارش بنويسيد؟ سرچ کردم چيزي پيدا نکردم
    پاسخ

    سلام. ممنون. اين رو از روي واژه ي "نازشنامه" دکتر کزازي ساختم.
    + بي نام 
    سلام
    ممنونم مرسي.
    جناب کوهپايه دلايلم خيلي بي ربط بود از نظر شما که سکوت فرموديد؟
    پاسخ

    سلام. ابدا. ببخشيد كمي خسته بودم نمي خواستم با عجله جواب بدم دوم اينكه درباره ي يكي دو مورد از نكته هاتون بايستي به منابعي مراجعه كنم همين. ان شاء الله جواب مي دم.
    + مرسي 


    اينا مال بي نامه. آفرين

    پاسخ

    باز دشمنانم متحد شدند، دوستان كمك!
    + بي نام 
    سلام
    در مورد حافظ اون طور که براي ما گفتند ايشون به عنوان يک عالم و حافظ قران در زمان خودشون معروف بودند و اصلا به شاعر بودن شهرتي نداشتند و خودشون هم شعرهاشون روننوشتند بلکه يگران براشون نوشتند. با اين حساب اين که بگيم براي ديگران يعني مردم دارند خودشون رو معرفي مي کنند اون هم به خاطر مقبوليت و خود برتر بيني يا به خاطر دفاع از شرايط و يا حتي نشون دادن اهميت موضوع، اين فکر نمي کنم درست باشه. به نظر من چون حافظ يکي از عرفاي زمان خودشه شايد از گفتن اين مطالب عرفاني به وجد مياد و به خوش نهيب مي زنه که تو اين حرف ها رو مثلا از صدقه سري قرآن داري يا اين حرف هاي تو مثل دُر بارزشه، دقت کن و امثال اين.
    در مورد فردوسي، چون اون قصد داره زباني رو حفظ کنه بايد کارش رو بالا نشون بده تا ارزش و هدف کارش براي بقيه مشخص باشه. پس خودستايي به معناي منفي انجام نداده شايد هم از اين کاري که سي سال براش رنج کشيده و فقط يک کلمه عربي در اون به کار برده که اون هم اسم يکي از شخصيت هاست خودش رو تحسين کرده بدون توجه به اثر کلامش روي بقيه و البته شايد هم ميخ واسته ارزش کارش رو هب پادشاهي که قرار بوده اين کتاب رو بهش بده نشون بده يا داشته با خودش درد دل مي کرده که اين همه رنج کشيدم و چنين کار بزرگي کردم و اين شد...
    من از سعدي خيلي شناخت ندارم ولي به طور کلي شايد:
    - شاعران براي نهيب و يادآوري ارزش بزرگي و اصل کلامشون به خود يا ديگران، خودستايي مي کنند تا اصل حرف گم نشه.
    - يا براي شناخت جوامع از خودشون مجبورند خودشون رو معرفي کنند و اين هم خودستايي منفي نيست.
    - يا براي دفاع از خودشون در مقابل طعن دشمنان .
    - يا مرسوم بودن اين کار بين شعرا که با اين کار ارزش شعر خود و قدرت شعري خود رو بالا ببرند و با شاعران ديگه مقابله مي کنند.
    - يا شايد با اين کار شعر خود رو از گزند فراموشي و يا به اسم ديگري دراومدن نجات مي دادند.( يه جور امضاي پاي شعر)
    و...
    پاسخ

    سلام. ممنون از نظر جالب و پر نکته تون. بسياري از علت هايي که فرمودين قابل توجه هستند و به زودي در متن به آنها اشاره مي کنم احتمالا. اما دو نکته به نظرم رسيد که گفتنشان خالي از لطف نيست يکي درباره ي حافظ و ديگري فردوسي.يک. اينکه ديگران اشعار پراکنده ي حافظ را در يک دفتر گرد آورده اند منافاتي با اين ندارد که دست کم در شيراز شاعري شناخته شده باشد مخصوصا به قرينه ي ابياتي مانند عراق و فارس گرفتي به شعر خوش حافظ/ بيا که نوبت بغداد و وقت تبريز بنابراين شايد احتمال درستي گزينه هاي مورد انکار شما به طور کامل منتفي نباشد. دو. شمار واژه هاي عربي بر اساس شمارش جمالزاده 865 تاست که البته اين نکته خدشه‌اي به حرف شما وارد نمي کند.
       1   2      >