• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : سرّ خودستايي هنرمند
  • نظرات : 2 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي نام 
    سلام
    در مورد حافظ اون طور که براي ما گفتند ايشون به عنوان يک عالم و حافظ قران در زمان خودشون معروف بودند و اصلا به شاعر بودن شهرتي نداشتند و خودشون هم شعرهاشون روننوشتند بلکه يگران براشون نوشتند. با اين حساب اين که بگيم براي ديگران يعني مردم دارند خودشون رو معرفي مي کنند اون هم به خاطر مقبوليت و خود برتر بيني يا به خاطر دفاع از شرايط و يا حتي نشون دادن اهميت موضوع، اين فکر نمي کنم درست باشه. به نظر من چون حافظ يکي از عرفاي زمان خودشه شايد از گفتن اين مطالب عرفاني به وجد مياد و به خوش نهيب مي زنه که تو اين حرف ها رو مثلا از صدقه سري قرآن داري يا اين حرف هاي تو مثل دُر بارزشه، دقت کن و امثال اين.
    در مورد فردوسي، چون اون قصد داره زباني رو حفظ کنه بايد کارش رو بالا نشون بده تا ارزش و هدف کارش براي بقيه مشخص باشه. پس خودستايي به معناي منفي انجام نداده شايد هم از اين کاري که سي سال براش رنج کشيده و فقط يک کلمه عربي در اون به کار برده که اون هم اسم يکي از شخصيت هاست خودش رو تحسين کرده بدون توجه به اثر کلامش روي بقيه و البته شايد هم ميخ واسته ارزش کارش رو هب پادشاهي که قرار بوده اين کتاب رو بهش بده نشون بده يا داشته با خودش درد دل مي کرده که اين همه رنج کشيدم و چنين کار بزرگي کردم و اين شد...
    من از سعدي خيلي شناخت ندارم ولي به طور کلي شايد:
    - شاعران براي نهيب و يادآوري ارزش بزرگي و اصل کلامشون به خود يا ديگران، خودستايي مي کنند تا اصل حرف گم نشه.
    - يا براي شناخت جوامع از خودشون مجبورند خودشون رو معرفي کنند و اين هم خودستايي منفي نيست.
    - يا براي دفاع از خودشون در مقابل طعن دشمنان .
    - يا مرسوم بودن اين کار بين شعرا که با اين کار ارزش شعر خود و قدرت شعري خود رو بالا ببرند و با شاعران ديگه مقابله مي کنند.
    - يا شايد با اين کار شعر خود رو از گزند فراموشي و يا به اسم ديگري دراومدن نجات مي دادند.( يه جور امضاي پاي شعر)
    و...
    پاسخ

    سلام. ممنون از نظر جالب و پر نکته تون. بسياري از علت هايي که فرمودين قابل توجه هستند و به زودي در متن به آنها اشاره مي کنم احتمالا. اما دو نکته به نظرم رسيد که گفتنشان خالي از لطف نيست يکي درباره ي حافظ و ديگري فردوسي.يک. اينکه ديگران اشعار پراکنده ي حافظ را در يک دفتر گرد آورده اند منافاتي با اين ندارد که دست کم در شيراز شاعري شناخته شده باشد مخصوصا به قرينه ي ابياتي مانند عراق و فارس گرفتي به شعر خوش حافظ/ بيا که نوبت بغداد و وقت تبريز بنابراين شايد احتمال درستي گزينه هاي مورد انکار شما به طور کامل منتفي نباشد. دو. شمار واژه هاي عربي بر اساس شمارش جمالزاده 865 تاست که البته اين نکته خدشه‌اي به حرف شما وارد نمي کند.