• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : ماه رمضان در UAE (تصوير)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 47 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    + ذره بين 
    سلام
    من چند چيز بگم؟
    چندتا نکته با توجه به حرفاي دوستاي عزيزم:
    1. کسايي که عشق براشون يه حس تکراري و خسته کنندس و موقع گفتن و شنيدن از عشق، حس "نامکرر است" ندارن، بهتر بايد بتونن در مباحث نظري دربارش حرف بزنن و مثل يه پديده نقد و تحليلش کنن و از نقد کردنش لذت ببرن. اما خوب يه جورايي تو مباحث نظري هم بي نام زياد ورود نمي کرد به بحثا.
    2. حضرت حافظ که اتفاقا جفتتون خيلي بهش ارادت داريد، چقدر خوشکل بين نظرات شما جمع کرده:
    يک قصه بيش نيست غم غشق وين عجب/ کز هر زبان که مي شنوم نامکرر است.
    3. راستش فکر ميکنم عشق چيزيه که ماها چه در ظاهر باهاش موافق باشيم و چه مخالف، چه اون رو فراتر از دوستي بدونيم و چه پست تر از اون، چه يه نوع بدونيمش و چه چندين و چند نوع و حتي اگه از زبان فلاسفه و روان شناسان و جامعه شناسان و ... تحليل و تشريحش رو خونده باشيم و تهش به يه تعريف نرسيده باشيم، چيزيه که ته تهش دلمون ميخواد باشه و زندگيمون رو رنگ ببخشه.... همه ما دوست داريم تجربش کنيم و باهاش بزرگ بشيم. باور کن...

    پاسخ

    طفيل هستي عشقند آدمي و پري/ ارادتي بنما تا سعادتي ببري.
    + بي نام 
    از اينکه نقطه مشترک زياد داريم خوشحالم و از لطفت ممنون. به نظر من عشق چيز والاييه که داره در روزگار ما به هوس تقليل پيدا مي کنه يعني از جايگاه اصلي خودش دور مي شه. هوس به خودي خودش و در جاي خودش خوبه ولي عشق نيست.( فکر کنم اينو قبلا گفته بودم نه؟) به هر صورت حرف من اينه که داستان هاي ما عمدتا نگاهشون به عشق، سودجويانه و مستقيمه . عشق راستين نشون داده نمي شه. اتفاقا به نظر من بايد در اغلب موارد غير مستقيم نشونش داد تا زيبايي خودش رو حفظ کنه ولي پرداختن صرف به اين موضوع يعني هوس در اسم عشق اون هم به تعداد ضرب در بي نهايت، افکار رو به سمتي مي بره که از خيلي از واقعيات دور مي شوند و خيلي زمينه ها رو که بايد ببينند فراموش مي کنند. مرسي اتفاقا من کل حرفم آسيب شناسي اين بحث در جامعه ديني ماست ربطي هم نداره من و شما وکيل و وزيريم يا نيستيم . رغبت ما به عنوان خواننده و يا بيننده به کار صنعتي صرف، بهش ارج و قرب مي ده و راه رو باز مي کنه برا آسيب هاش. حالا اگر کسي بگه من مي خواهم رو عشق پاک کار کنم اون هم به دليل نبودش در جامعه هيچ کدوم از حرف هام متوجه اون نيست و دعاي من بدرقه راهش. حالا رسيديم به تفاهم نامه و اين ها مرسي خانم؟
    + مرسي 

    خب خب خب باشه چه خبره پياده شيد باهم بريم. من که نگفتم اين شکلي. بله اين چيزا درست بايد اين شد و آن بود اما اينکه عشق رو همش به ازدواج رسوندن و ايراداي ديگه اي که قبول دارم وارده باعث ميشن ببريمش توي حاشيه!؟ او او او نه ابدا به هيچ وجه.شنيدن از عشق يکيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کي همچين حرف پرتي زده! خدا مامان بزرگم رو بيامرزه هر بار که برام قصه ميگفت يه جور ميساختش که لذت بخش باشه. (هرچند براي من به شخصه تکرار غزلاي عاشقانه هم قشنگه). موضوع آخرالزمان بله موضوع شغل ها بله موضوع فرهنگ بله موضوع اعتقادي بله. اما خودمونيم بدون عشق اينا کليشن اينا بي مزن اينا فقط ميشن حرف حرف حرف. از نگاه مستقيم پرهيز شود اوکي. تنکس. قبول دارم، زديد به هدف. غذاي تکراري عوق آوره اينم به عنوان يه سر آشپز کاملا ميپذيرم. پس نکته مشترک زياده اما عيب و ايرادايي که ديگران انجامش دادن و باعث شده عشق براي شما فقط چشيدني بشه باعث نميشه عشق از جايگاه خودش نزول کنه. خوب گفتي نفس کشيدن رو نميفهمي. اگر عشق رو درست بگن درست نشون بدن اونم نميفهمي (ازشدت علاقه و ...). نميدونم مثالم درسته يانه اما خلسه عرفاني براي من يه چيزي مثل چشيدن و گفتن از عشقه. هربارم تکرار بشه يه مزه داره غرق که بشي نميفهمي. مياد و ميره فقط لرزشش ميمونه...(ازين چيزا ميگم خودم حسم عوض ميشه... بي خيال) ببخشيد اما بحث من ايران و خارج و ال و بل نيست.مشکلاتي که هست رو بايد حل کرد اما من حرفم در مورد اونا نيست. باشه هروقت وزيري وکيلي چيزي شدم و دستم رسيد حتما سعي ميکنم درستش کنم البته حتما به کمک شما دوست پراز دغدغه ي مطلوب ...
    پاسخ

    سرآشپز بودن ايشون رو من تاييد مي کنم صد در صد. ولي خداييش خلسه هاي عارفانه رو ديگه خبر نداشتم. پس ما با يه سرآشپز عارف مواجهيم. بچه ها مواظب باشيد.
    + بي نام 
    غذا خوردن هر روز يه نوعه، نفس کشيدن رو اصلا نمي فهمي، کتاب ها هر کدوم يه چيزه جداست ولي شنيدن عشق همه اش يکيه. تنها فرقش اينه که جاي زيد و عمرو و زينب و فلان عوض مي شه. من مشکلي باچشيدنش ندارم ولي اخه تو ايراني که همه فيلم هاي ايراني اش ازدواجه يا دنيايي که حتي فيلم جنگي هاش يه زن و مردي رو به هم مي رسونه و داستان هاش همين طور چطور اين همه تکرار خسته کننده نيست؟ شما مثلا از زندگي شغل هاي مختلف تو ايران خودمون چيزي مي دونيد؟ چند تا فيلم ديديد؟ چقدر فيلم هاي ما اعتقاداتمون رو نشون داده؟ فيلم هاي غربي مي دونيد چقدر با اخر الزمان ما مشکل دارند و با نگاه خيلي جنبي به مساله عشق، خيلي راحت حرف باطلشون رو فيلمي زيبا و پذيرفتني مي کنند؟ چرا ما مستقيم همه چيز رو گره مي زنيم به عشق؟ چرا عشق نشه جنبي و يک مساله بزرگ تر نشون داده نشه؟ چرا تو فيلم هاي ما يهويي ابراز محبت ها و فوري عاشق شدن ها پا گرفت؟ ازدواج ها در دنياي ما زياد شده ولي زود به طلاق کشيده مي شه. اخه چرا؟ چرا عقلانيتمون انگار کم شده؟ بايد روي چه چيزي تو جامعه تمرکز کنيم که حل بشه؟ خوب عشق خيلي زياست قبول ولي تا کي حرف دوتا که به هم مي رسند؟ اين غذا خوردنيه چقدر ازش تعريف مي دهيم؟ همه تو زندگي مي خوريمش ديگه. من واقعا از غذاي تکراري هم خسته مي شم!!
    + مرسي 


    سلام مجدد. بي نام آقا نگران نشيد ابدا. من کي سکوت کردم. هستم هم چنان استوار. (اگر بذارن). خب اگر شما ميدونيد مطب نداره عضو هيئت علمي هم نيست پژوهشگاهم نميره خب باشه قبول. استاد گفتن به نظرم کلا دعا کنيد اينا ختم به خير بشن حالا يا عاشق يا فارغ. يه سوال بپرسم ميتونيد جواب نديد: چرا انقدر برات تکراريه؟ مگه تو هرروز غذا نميخوري؟ تکراري ميشه برات؟ يا آهنگ گوش نميدي؟ يا کتاب نميخوني؟ يا ورزش نميکني؟ يا نفس نميکشي؟ يا لبخند نميزني ؟ يا استراحت نميکني؟ يا...؟ ببين عشق يه موضوعي است در جريان هرلحظه که پاتو بذاري توش تکراري نيست تازه است يه حس جديد و نو. يه نفس عميق بکش احيانا ميفهمي.

    پاسخ

    سلام. يه مطلب حاشيه اي. بي نام آقاست؟ شما مي شناسيدش؟ اصلا شايدم خانم باشه!
    + ذره بين 
    يک قصه بيش نيست غم غشق وين عجب/ کز هر زبان که مي شنوم نامکرر است.


    + مرسي 


    سلام

    آقاي بي نام تعجب کردم خيلي. چطوريه عاشق پيشه نيستيد و ...؟! نميترسيد ازين شعرا ميخونيد؟!

    + بي نام 
    سلام
    کسي نگفته عاشق شدن بده ولي اي دنيا، تلويزيون، رمان ها، قصه هاي شب مادربزرگ هاو ..و ..و.. خواهشا، لطفا، جسارتا آدم رو از هر چي احساسه خسته نکنيد. آخه چقدر مي شه چيز تکراري ديد و شنيد و هنوز خوشحال بود؟؟؟ مگه عشق چي بيشتر از بقيه داره که با شنيدن هزار بارش بايد باز به شنيدنش، نوشتنش يا نظاره کردنش علاقه مند بود؟ عشق چشيدنيه نه هوار کشيدني! گوش دادن زياد و هميشگي اش مثل همه شنيدني ها کلافه کننده ميشه. تو روزگار ما هر جا سرت رو مي چرخوني بحث عشقيه، نشد جنايي. آخه خلقت خدا به اين بزرگي هيچ موضوع سومي نداره؟؟؟؟؟ بگذريم.
    مرسي خانم، 1. سکوتتون اصلا قشنگ نيست. خدا نکنه اوت بشيد. کم حرف شديد مخصوصا موقع هل من مبارز طلبيدن ها، نگرانتون شديم.
    2. استاد روانشناسي هيچ فرقي با بقيه اساتيد نداره از نظر حقوقي. الزاما هم مطب نداره پس آپارتمانش لابي نبايد داشته باشه مگه ارثي چيزي که اون طوري که من از عليرضا خبر دارم نداره. شما چيز جديدي مي دونيد؟
    3. استاد گفتند برا عليرضا و ساجده دعا کنم عاشق نشوند يا ساجده مشکل عشقي نداشته باشه يا چيز ديگه اي فرمودند؟ ببخشيد نگرفتم خوب.
    پاسخ

    به قول حافظ يک قصه بيش نيست غم غشق وين عجب/ کز هر زبان که مي شنوم نامکرر است.
    + بي نام 
    سلام
    دست عشق از دامن دل دور باد!
    مي توان آيا به دل دستور داد؟
    مي توان آيا به دريا حکم کرد
    که دلت را يادي از ساحل مباد؟
    موج را آيا توان فرمود ايست؟
    باد را فرمود: بايد ايستاد؟
    آن که دستور زبان عشق را
    بي گزاره در نهاد ما نهاد
    خوب مي دانست تيغ تيز را
    در کف مستي نمي بايست داد
    + مرسي 

    جناب بي نام روزه که سهله بگيد بيدارخوابي و... اوت شدن تو کارم نيست. ساکت نيستم ماشالا به جونم جا براي حرف زدن زياده براي خانوما.ديگه استاد روانشناسي بايد وضعش خوب باشه. آزادي رو هم هستم آفرين اعتماد مخصوصا از نوع به نفسش هم چيز خوبيه. فقط اون دعا رو که استاد گفتن حتما بخونيد خيلي مهمه. خيلي خيلي مهمه بي نام جدا ميگم.
    + بي نام 
    سلام
    مرسي خانم حرف نمي زديد گفتم به سلامتي شايد روزه اوتتون کرده. مي گم عليرضا اين قدر پولداره که آپارتمانش لابي هم داره يا تو هتل زندگي مي کند عايا؟ اون فرشته نازنين رو باهاتون موافقم. خانم من مي گم به جوان ها بايد آزادي داد!!! بايد اعتماد کرد!!! البته قبلش ريش گرو بذاريم پيش جناب کوهپايه خلاصه ته اش چيزي از آب درنياد.
    پاسخ

    سلام. بعضي حرف هاي جناب بي نام را که مي خوانم ياد شعر معروف "دستور زبان عشق" مرحوم امين پور مي افتم.
    + مرسي 


    سلام

    آقاي بي نام اصلا شما بگو زشت نيست ساجده بره خونه استاد نامحرمش؟ مردم چي ميگن؟ (بين انگشت اشاره و شست رو گاز بگيريد2بار به دوجهت) استغفرالله. واي عيبه زشته... ديگه چه برسه داستان بکشه به بحث عشقي به خاطر اون فرشته نازنين. استاد خانواده ها دارن زياد ميشن! اصلا ميگم تو لابي بشينن حرف بزنن چطوره که خانوم همسايه و سرايدار هم فال گوش باشن کسي حرف در نياره؟

    + بي نام 
    آخه عليرضا زن داره زنش هم خوبه. من مي دونم. ساجده هم اهل اين حرف ها نيست بدو چمبره بزنه رو زندگي استادش. منظورم اين بود که شکست عشقي توش نباشه که اخرش بخواهد ازدواج کنه. يعني تر اين که بابا سوژه اش جديد باشه. اي عاقل هاي داستاني عليرضا و ساجده ي عزيز اوکي؟ يا رفتيد باز گل بخريد؟
    پاسخ

    دعا بفرماييد.
    + بي نام 
    سلام
    خواهش مي کنم. لطف داريد.ولي اگر ممکنه هواي اين زهراسادات رو بيشتر داشته باشيد. پوست عليرضا رو کند از بس بي قراري مي کنه. دِ يا بايد مامانش بياد يا زمان بدو برسه 5 شنبه مهمون بياد براشون. بچه است ديگه. چه مي شه کرد؟ بعد يه چيزي اين بچه است هر چيزي نشنوه براش بهتره. بي زحمت بحث عشقي قاتيش نکنيد. مشکل زياد هست. به خاطر اين کوچولو مي گم ها. خودتون بهتر مي دونيد.
    پاسخ

    سلام. دست من نيست اونا خودشون بالغ و عاقلند بايد ديد به چه تصميمي مي رسن.
    + بي نام 
    سلام
    زيبا بود. ممنون. انگار بحث زشتي و خوشکلي تموم شده نه؟ سفرهاي تهران هم به سلامتي تموم شد؟
    خبري از عليرضا و ساجده نداريد؟ امروز 5 شنبه است. گفتم شايد ساجده بخواهد بره خونه عليرضا بقيه داستان رو بگه. البته نه اينکه ما فضوليم ولي گفتيم شايد کاري از دستمون بربياد برا ساجده خانم. زهرا سادات هم حوصله اش سر رفته دلش مهمون مي خواهد. قبول نداريد؟ نه؟ خوب بريد ببينيد...( اين جا وسط زمينه هر کي قبول نداره بره متر کنه!)
    پاسخ

    نه هيچ کدوم تموم نشده چشم ادامه مي دم يکيشون رو. ممنون که پيگير هستيد و بهم انگيزه مي دين.
     <      1   2   3   4      >