يادتونه نوشته بودين وبلاگ براتون جايي هستش براي حرفهايي که اگه نگيد مي ترکيد يا از خنده يا از گريه
پس چرا الان وبلاگتون رو تبديل کردين به يه کلاس درس. دلم براي وبلاگ قديميتون تنگ شده
سلام
زياد موافق با اين گفنه شما نيستم که حافظ يکدفعه انگار که لولهاي با قطر بزرگ (مثل لولههاي زير زمين انتقال آب از سرچشمههاي دز به قم که تلويزيون نشان ميدهد کاميون ميرود داخل آنها ) را به مخزن شعرش وصل کرده و بعد با خيال راحت رفته کنار و در سايهاي نشسته و مثل رانندهي کاميون سيگاري آتش زده و خاطر جمع که از اين نظر ديگر لازم نيست کاري انجام بدهد، مخزن شعرش از طنز پر خواهد شد. از کجا بدين جا رسيده ايد.اين گفته ي شما هم طنزي زير پوستي بود!!!