سلام
خيلي خوشحالم که دوستان (به ويژه "ه") لطف دارن و علاوه بر پستهاي وبلاگ، نظرات و سوالاي مخاطبين هم براشون مهمه و ميخونن. يه حسن بزرگ کوهپايه، سرزندگي و فضاي تضارب آراييه که در کامنتهاش هست.
اشاره به بحث اخلاق در کنار احکام، بحث در خور توجهي بود.
اما اون چيزي که باعث شده من اون سوالا رو مطرح کنم و اصلا اين بحث در ذهن خودم طرح بشه چند چيزه که بعضياش که بادم مياد رو الان ميگم:
1- آيا اسلام روابط بين دو جنس رو در حداقل ضرورت جايز ميدونه و بيشتر از اون رو نهي ميکنه؟
2- در عصر حاضر پايبند شدن به اون بحث اخلاقي که فرموديد، چقدر ممکن و چقدر مفيده؟ سوال من بيشتر ناظر روابط ما در فضاي موجود هست. اون هم روابطي از جنس روابط استاد و شاگردي که مثلا من به عنوان معلم با شاگردم از جنس مخالف دارم.
3- آيا واقعا کمال زن در اينه که هيچ نامحرمي صداي اون رو نشوه و اون رو نبينه؟ سيره اهل بيت تا چه حد مويد اينه؟
4- محدوده اون بحث اخلاقي که فرموديد کجاس؟ مثلا الان اينکه ما با هم داريم در اين کامنتها بحث ميکنيم مثلا و دايره مخاطبين ما هر دو جنس رو دربرميگره رو هم شامل ميشه اون احتياط اخلاقي؟يعني اين حرف زدن هم مانع رشد منه يا اتفاقا باعث رشد من؟
5- همه ما قبول داريم که قرآن کتابي جاودانه است و تمام آياتش براي هدايت ما نازل شده و حرفي رو به گزاف نميزنه. داستان موسي(ع) و دختران شعيب(ع) از جمله داستان هاي قرآنه که بخشهاييش براي ما ذکر شده و حتما و قطعا در ذکر اون بخشها هدايت ما منظور بوده. تو کامنت بعدي به صورت خلاصه اون بخش ها رو ميارم تا بيشتر تامل کنيم هممون.