• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان... (4)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + ذره بين 
    فيلسوفي ميگفت:
    "مشکل ما اينجاست که نمي‌تونيم مسائل رو از هم تفکيک کنيم. يعني بين نگاه فردي به قضيه و نگاه کلان و اجتماعي فرق نمي‌ذاريم. بين نگاه فقهي- قانوني و نگاه اخلاقي- عرفاني فرق نمي‌ذاريم، نه با نگاه اخلاقي و عرفاني صرف جامعه، مديريت صحيح ديني ميشه و نه با نگاه فقهي صرف، فرد به رشد معنوي مطلوب مي‌رسه".
    + مرسي 


    سلام

    از همه خيلي ممنون. ذره بين منتظر نقدت ميمونم( تابگردي حتي اگر گيسام مث دندونام سپيد شن!)

    + ذره بين 
    در رابطه با يکي از سوالايي که نوشته بودم (کمال زن در اين است که مردي او را نبيند) اين مطلب قابل اعتنا است:
    "مرحوم آيت الله خويي مي‌فرمايند: روايتي است که حضرت زهرا(س) فرمودند کمال زن اين است که مردي او را نبيند و او هم مردي را نبيند. اين روايت مرسل است و قابل استناد نيست و اين روايت را يک فقيه نقل کرده است و در اين مورد فتوا نداده است؛ از طرف ديگر شخصي در منبر اين مطلب را مي‌گويد و بسيار راجع به آن حرف مي‌زند سپس مي‌گويد" سلمان آمد ديد صورت حضرت فاطمه(س) کبود است؛" اگر بناست مرد، زني را نبيند و زن، مردي را نبيند پس چرا در روضه اينطور خوانده مي‌شود. در واقع شخصي که بر روي منبر رفته است نيز گرفتار تناقض مي‌شود. اين تناقض‌ها و ناسازگاري‌ها کم نيستند و نشان مي‌دهد که ما يک جنبه هر مطلب و موضوعي را مورد توجه قرار مي‌دهيم و به دلالت‌هاي التزامي و تضمني اهميت نمي‌دهيم".

    حجت‌الاسلام مهريزي در گفت‌وگو با شفقنا<\/h2>

    + ذره بين 
    سلام
    ممنون استاد به خاطر لينک کتاب و به خاطر توجهي که به دغوغه هاي ما داريد. حتما مطالعه ميکنم.اين مدت خيلي سرچ کرده بود براي همچين منبعي.
    درباره اين نکته مهارت هاي زندگي، بعد از اينکه نظرم رو فرستادم فکر کردم! ولي ته ذهنم قانع نميشم که عدم اين مهارتها در بعضي خانمها، نشات گرفته از فرهنگ غلط جامعشون در تنظيم روابط اونها با جنس مخالف نباشه.
    کسي که هميشه به عنوان يه خانم، در برابر آقايون تحقير شده، کسي که در مواجهه با آقايون هميشه مخفيش ميکردن، کسي که امکان کوچکترين ارتباطي با جنس مخالف نداشته.کسي که ميترسوننش که اسمش رو حتي به يه آقاي نامحرم بگه.
    شايد به قول دوستمون، من فکر ميکنم تا مواجه نشه، اين مهارت ها رو ياد نميگيره.
    مواردي در ذهن دارم که که خانمي در ارتباط با خانمها مشکلي از جهت اين مهارت ها نداشته ولي در برخورد با جنس مخالف شديدا دچار سردرگمي بوده و براي هر نوع ارتباطي هزار نوع فکر و خيال و استرس ميومده سراغش، يا يه نفر ديگه شبيه اون که تو همون موقعيت، با يه لبخند آقايي احساساتي و هيجان زده شده.
    اين دو برخورد دو سوي افراط و تفريط حاصل برخورداي يه جامعه بسته نيست؟
    جامعه بسته منظورم جامعه ايه که روابط دو جنسيت در اون به طور صحيح تعريف نشده، به خانمها هنوز نگاه صحيحي وجود نداره و ...
    (ميرم مطالعه ميکنم بعدش ميام خودم حرفاي ذره بين رو نقد ميکنم. نميشه که روي هوا حرف بزنه آدم، ميشه؟)
    پاسخ

    سلام. خواهش مي كنم. بنده عرض كردم "بخشي" از مشكلات در "بعضي" از افراد. ديگر اينكه درباره ي اينكه علت اين نداشتن يا كم داشتن اين مهارت هاي چيه چيزي عرض نكردم شايد فرمايش شما درست باشه. ايده ي من اينه كه حالا به هر دليلي اعم كاستي هاي تبليغ ديني، چه عوامل تاريخي و فرهنگي و چه ساختارهاي اجتماعي و... يك دختر يا پسري در مواجهه با جنس ديگر مهارت لازم را ندارد و احساس بي كفايتي مي كند. حالا اين چي كار بايد بكند؟ (به عبارت ديگر من تو اين بحث تصميم ندارم درباره ي آن عوامل و ميزان تاثير آنها و وراه اصلاح آنها حرفي بزنم شايد بعدا در يادداشت هايي به آنها هم رسيدم) پاسخ من اين است که آدم مسائل شرعي اش را از مرجع تقليد خودش در اين زمينه به دست بياورد همين طور بعضي از مهارت هاي زندگي را که عرض کردم (اگر ندارد). البته مثل هر موضوع ديگري در اين زمينه انسان هم نيازمند تجربه هم هست و البته گاهي آزمون و خطا. اگر کسي از اين طريق مشکلش حل نشد به نظرم بايد يا با يک کارشناسي فقه صحبت کند يا با يک مشاور روان شناس. التماس دعا.
    + آتشين صدف 


    به نظرم بخشي از مشكلات ارتباطي بعضي دختر/ پسرهاي ايراني با جنس ديگر و احساس عدم مهارت و بي کفايتي در اين زمينه مربوط به نداشتن بعضي از مهارت هاي زندگي باشد؛ مهارت هايي مانند: اعتماد به نفس و جرئت ورزي، توانايي برقراي رابطه مؤثر با ديگران، توانايي برقراري روابط بين فردي سازگارانه، توانايي آگاهي از خود، توانايي همدلي با ديگران، توانايي رويارويي با هيجان‌ها (غم، خشم، شادي، عشق، …)، توانايي رويارويي با استرس‌ها. و لذا آنها معمولا تنها با جنس ديگر نيست که دچار مشکلاتي مي‌شوند بلکه در ارتباط با هم جنسان خود نيز دچار مشکلاتي هستند. حالا البته ممکن است با شدت کمتري. بنابراين به نظرم در کنار آگاهي از مسائل شرعي بايد اين مهارت ها را هم به دست آورد.

    لينک کتابي خواندني درباره ي روابط دختر و پسر در ايران نوشته ي يکي از مشاوران برجسته ي ايراني را در پايين مي ذارم اگر دوستي علاقمند بود ببنيد.

    http://yasia.ir/News/m/131/

    + ه 

    بقيه اش:

    جناب اتشين صدف چند نکته:

    1. هوس به نظر من خاهش نفس است که تحت سلطه ي عقل نيست.

    2.ازدواج دوم در جامعه ما: مرد در ابتداي ازدواج به زن اين مسئله را نميگويد معمولا ميگويد بي تو هرگز.../ بعد از چند سال زن از روي شواهدي از جمله بي ميلي همسر و بي توجهي پي به حضور زن ديگري ميبرد، يعني ورود زن دوم بدون اجازه و همراه با تاکيد ميکنم هراه با بي عدالتي است( نه اينکه مرد بعدا بي عدالتي کند)/ زن دوم در ايران نمي آيد که در کنار زن اول بنشيد مي آيد که در جاي زن اول بنشيند/ يک چيز خيلي مهم اينکه: به نظرم نسبتي بين وضعيت اخلاقي جامعه ما و ازدواج مجدد وجود دارد. حتي اگر ازدواج مجدد را فقط رفع نيازهاي زيستي مرد بدانيم (من کاربرد ازدواج مجدد را اين نميدانم)، امروزه به علت تهاجم فرهنگي و هزار محصولات زهرماري (فيلم. عکس و....)که تحت اختيار مردان قرار گرفته آن نيازهاي زيستي از حالت طبيعي خارج شده، يعني تحت سلطه عقل نيست.

    3. از چند طريق ميتوان به شناختي درباره وضعيت ازدواج مجدد رسيد: پرونده هاي طلاق و شکايت زنان اول. امار سرطان در بين زناني که مورد بي وفايي قرار گرفتند. آمار افسردگي زناني که مورد بي وفايي قرار گرفتند و حتي براي اشراف به وضعيت جامعه ميتوان استفتائات را برسي کرد و ديد که سوالات و معضلات شرعي روز ملت چيست

    ببخشيد طولاني شد

    ياعلي

    پاسخ

    عرض من اين بود که براي بيان ادعايي داراي محتواي اجتماعي که مي تواند موضوع پايان نامه اي قرار بگيرد. نيازمند روش هاي علمي شناخته شده مناسب چنين موضوعاتي هستيم. از طرفي چيزي که در ادبيات بحث تعدد همسر از آن صحبت مي شود حالتي است که همسر دوم در کنار همسر اول قرار بگيرد وگرنه اگر چنين کاري باعث کنار رفتن زن اول بشود، موضوع ديگري پيش آمده و بحث ديگري را مي طلبد. به هر حال ممنون از پاسختون موفق باشيد.
    + ه 

    بقيه اش:اينکه ميفرماييد نگاه بسته و محدود خانم ها باعث عدم رشد مهارتهاي اجتماعي آنها ميشود را اصلا اصلا قبول ندارم. مشکل جاي ديگرري است. مشکل از روانشناسي اشکال دار ماست. الان اگر يک دختر به يک روانشناس مراجعه کند و بگويد که من در تعامل با مردان و پسران دچار استرس ميشوم و توانايي ارتباطي ندارم بر مبناي همان فرمايش شما خاهد گفت هر چه بيشتر در جمع مردان قرار بگيري اين مشکل راحت تر حل ميشود. (يکي از راههاي مقابله با ترس و استرس اجتماعي اين است که فرد مرتب خود را در آن شرايط قرار دهد)

    اما اين حرف صحيح نيست. استرس و اضطراب و عدم مهارتهاي اجتماعي کاملا در رابطه انسان و خدا قابل تعريف است. اگر بتوانيم فرد را متوجه اهميت رضايت مندي خالق نسبت به رضايتمندي مخلوق کنيم ميتوانيم مهارت او را بالا ببريم. اينکه حضرت زينب .س. در کاخ يزيد آنچنان سخنراني کردند ناشي از ايمانشان بود يا ناشي از تعامل با اجتماع و کسب مهارت؟ همين الان زناني هستند که در سالها در حوزه درس ميخانند و مهارت اجتماعي بالايي دارند.

    داستان دختران حضرت شعيب مثال خوبي است. نشان ميدهد که اگر ضرورت بود ميتوان ورود پيدا کرد بدون اينکه آلوده شد. پاسخ استاد را قبول داشتم.

    + ه 

    سلام

    از تمام بحث ها استفاده کردم، ممنون.

    مرسي جان مرسي. شما دعا کن من تو زندگيم آدم باشم عارف بماند.

    با شما در مورد مثال عدل و جود موافق بودم. به نظرم در اين سخن حضرت آنچه مهم است نسبت بين عدل و جود است. عدل بهتر است چون اگر عدل باشد نيازي به جود نيست، يعني اگر در جايي نياز به جود بود به اين معني است که در آنجا عدل نبوده است.(بيشتر ناظر به مسايل مادي جامعه است). براي مثال اگر در جامعه اي عدالت برقرار شود و اغنياد حق فقرا را بدهند نيازي به جود و بخشش عده اي ديگر نيست. اما در مورد احکام و اخلاق چنين نسبتي برقرار نيست. اگر اشتباه ميکنم بفرماييد.

    ذره بين جان به نکات خوبي اشاره کرديد:

    1. به نظرم بله.

    2. هم ممکنه و هم مفيد. منافاتي ندارد. فرض کنيد منِ خانم دانشجو قرار است پايان نامه بنويسم. دو استاد که در سطح علمي يکساني هستند وجود دارند يکي خانم و يکي آقا؛ در اين شرايط احکام چه ميگويد؟ ميگويد هر کدام خاستي انتخاب کن فرقي ندارد. اما اخلاق چه ميگويد؟ ميگويد با استاد زن کار کن.

    3. به نظرم بله، کمال زن اين است. سيره اهل بيت مويد است. حضرت فاطمه.س. بهترين زن را زني معرفي ميکنند که نه مردي او را ديده باشد و نه او مردي را ديده باشد. اين حديث خيلي حرف دارد. قسمت دومش خيلي مهم است. معتقدم يکي از دلايل مهمي که دختراني که تحصيلات بالا دارند و حضور اجتماعي فعال در انتخاب همسر سخت گيري ميکنند و نميتوانند با هر کسي ازدواج کنند همين قسمت دوم است. منظورم دختران از گل پاکتري است که روابط سالمي داشته اند اما روابط زيادي داشته اند. (اين نظر شخصي بود؛ بخاهم دقيقا منظورم را توضيح دهم خيلي طولاني ميشود)

    4. آن بحث اخلاقي، روابط زن و مرد را در حد ضرورت(استاد و شاگردي) رد نميکند، محدود ميکند.

    موافقم که در بيان روابط درست و ديني دچار افراط و تفريط هستيم، اما اشکال را مثل شما کلي نميبينم. به نظرم عذاب وجدان واقع گرايانه ز گهواره تا گور مفيد است. آنچه اشتباه است عذاب وجدان غير واقع گرايانه است. به اين معني که يک فعل مکروه از من سر بزند و ان وقت من در حد يک گناه کبيره دچار عذاب وجدان شوم، اين غلط است.

    + ذره بين 
    حق با شما است و چنين برداشتي از آيه درست به نظر نميرسه. اما خود نويسنده هم بعيده همچين چيزي مد نظرش باشه چون در ادامه به اين روايت اشاره کرده: همچنين، برخي رواياتي که در ذيل آيات سوره ي قصص آمده است، مصداق جالبي از حياي مرد در ارتباط با زن را بيان مي دارد. در تفسير قمي که يک تفسير روائي است، آمده است: «يکي از دختران شعيب به پدرش گفت: اي پدر! او (موسي) را اجير کن که او بهترين فرد براي اين کار است. او قوي و امين است. شعيب به دخترش فرمود: قوي بودن او را به من شناساندي که او به تنهايي دلو پر آب را از چاه بيرون کشيد، اما امين بودن او را از کجا شناختي؟ دختر گفت: او به من گفت: پشت سرمن حرکت کن و مرا بر راه راهنمايي کن. زيرا من از قومي هستم که به پشت زنان نگاه نمي کنند. از اين جا امين بودن او را دانستم» (علي بن ابراهيم، 1378: ج2، ص138 ؛ حويزي، بي تا: ج4، ص122)
    شايد وجه قابل توجه اين آيه، ابراز نظر يه دختر جوان درباره يه آقاي جوان نزد پدرشه

    پاسخ

    شايد فرستادن يكي از دخترها نزد موسي ع از باب ناچاري بوده كه مثلا خوش نمي توانسته برود (به قرينه ي اينكه خودش هم براي چوپاني نمي رفته) و پسري هم نداشته و در بعضي روايات هم ديده ام كه حضرت شعيب ع در بخشي از مدت عمرش كور بوده شايد اين ماجرا مال همان دوره بوده بنابراين بايستي دختر كار چشم براي پدرش را هم مي كرد. البته خب اينها بايد بررسي شود.
    + ذره بين 
    درباره خام بودن دختران مذهبي، من منظورم هر دختر مذهبي متشرعي نبود. منظورم اونايي بود که محدوده ارتباطشون خيلي بسته تر از اون چيزي که دين حکم کرده بهشون فرض شده. داستان دختران شعيب رو ببينيد. حضرت شعيب، يک دختر رو ميفرسته تا پيغام خودش رو به يه آقاي جوان برسونه. دختران در مواجهه با يه آقاي جوان، خودشون رو نمي بازن، احساساتي نميشن يا برخورد عصبي ندارن، خيلي ساده جوابش رو ميدن و حتي اعتماد کرده و مشکلشون رو ميگن.
    حالا تو بعضي خرده فرهنگ هاي خودمون در نظر بگيريد دختري رو که هنوز شنيده شدن صداش توسط نامحرم عيب و گناهه... اين دخترا با مواجهه با اولين مرد نامحرم عکس العملشون چيه؟
    اينا بيشتر احساساتي نميشن و تحت تاثير اغواي احتمالي اون مرد قرار نميگيرن؟
    ببخشيد خيلي حرف زدم.
    + ذره بين 
    "شايد چون احکام به درستي براي ما بيان نشده يا شايد در بيان احکام بين وظايف شرعي و اخلاقي خلط كرده ايم و وظايف اخلاقي (غير واجب از نظر شرعي) كه براي خواص است را به عنوان وظايف شرعي واجب براي همه مطرح كرده ايم. پس تکليف ما چيست که هم دچار تخلف شرعي نشويم و هم در روابط اجتماعي با جنس ديگر پخته ماهر و متعادل و معقول باشيم؟"
    اين قسمت دقيقا اون چيزي بود که تو ذهن من ميگذشت و ميخواستم بگم.
    به نظرم احکام اسلام تعالي بخش و سازندس و تمامي نيازهاي انسان رو در نظر گرفته. در فلسفه حجاب و عفاف هم اون روح نعالي بخش و تناسب با نيازهاي فردي و جمعي دو جنس لحاظ شده بي شک.
    حرف من درباره ذهنيت ما متشرعين درباره محدوده حکم خداست.
    ببينيد همين اختلاف نظرهايي که الان بين ما چند نفر هست نشون ميده ذهنيت هاي ما با اون چيزي که در رساله هاي عمليه هست يکي نيست لزوما.
    جامعه متشرعين ما براي خودشون گاهي تفاسيري از احکام دارن.
    مثال بزنم: من به عنوان يه متشرع، اگه ببينم که دختر نوجوانم، يه نوع ارتباط با جنس مخالف از جنس دوستي داره، آيا هيچ وقت به ميزان اون ارتباط دقت ميکنم در عکس العملي که بهش دارم؟ هيچ وقت سعي ميکنيم به جوانتر ها بياموزيم که تا کجا اين رابطه صحيح و از کجا ناپسنده؟
    خود اون خانم نو جوان رو در نظر بگيريم، اگه احکام اخلاقي و احکام شرعي اسلام در اين زمينه براش يه جور تصوير شده باشه، بعيد نيست که با زير پا گذاشتن يه ميزان صرفا اخلاقي و نه شرعي، خودش رو خارج از مسير صحيح تصور کنه و همين باعث بشه مسير رو تا تهش بره. اينه که ميگم احساس گناه آسيب داره.
    نمي دونم خوب تونستم منظورم رو بيان بکنم يا نه. البته اينا افکاريه که حتما جاي نقد و بررسي داره. اما به نظرم اومد که حالا که بحث اخلاق و احکام شرعي شد، اين مسائلي که خود ما متشرعين به وجود مياريم گاهي هم بهش بپردازيم.

    + ذره بين 
    ادامه تحليل داستان موسي و دختران شعيب:

    اين داستان حاوي مطالب مهمي است که به آن ها اشاره مي شود:

    دختران شعيب به خاطر انجام کاري از منزل خارج مي شوند و در ميان جمعيت اما با حفظ حريم و پرهيز از اختلاط بکار خود مي پردازند.

    حضرت موسي به عنوان يک پسر جوان به سوي دختران شعيب که در گوشه اي براي انجام کار خود به انتظار نشسته بودند، مي رود و با آن ها با رعايت ادب و عفاف گفتگو مي کند و آن ها نيز به عنوان دختران جوان، با عفت و پاکي پاسخ او را به درستي مي دهند و از اين که پسر جوان ناشناخته اي به سوي آن ها آمده و در مورد کار آن ها مي پرسد، حساسيت و عصبانيت نشان نمي دهند و پس از آن حضرت موسي به ياري آن ها مي شتابد.

    دختر جوان شعيب از جانب پدر مأمور مي شود که به نزد موسي بيايد و با او در مورد کاري که انجام داد گفتگو کند تا او را براي آمدن به خانه آن ها راضي کند.

    موسي به همراه دختران شعيب مسير راه را مي پيمايند.

    دختر شعيب در اين مدت چنان حضرت موسي را با زير نظر گرفتن شناسايي کرده بود که پيشنهاد استخدام وي را به عنوان بهترين فرد که از دو صفت قوي و امين برخوردار است، به پدر مي دهد و پدر نيز پيشنهاد دختر را مي پذيرد.

    آيات شريفه فوق، ارتباط و گفتگوي دختر و پسر جوان را مطرح مي کند و به زيبايي رعايت آداب اخلاقي و موازين ارزشي را نيز به تصوير مي کشد؛ زيرا هم موسي در مواجهه با دختران شعيب از زياده گويي و بيهوده گويي مي پرهيزد و نيز انجام کاري براي آن ها را بهانه اي براي نزديکي به آن ها و سوءاستفاده اخلاقي قرار نمي دهد؛ بلکه بلافاصله به زير سايه مي رود و با خدا به راز و نياز مي پردازد و هم اين که دختران شعيب در گفتگوي با موسي از زياده گويي مي پرهيزند و به حداقل کلمات اکتفا مي کنند و هنگام راه رفتن حيا و پاکدامني خود را در برابر مرد نامحرم به نمايش مي گذارند تا مرد نامحرم طمع خام در سر نپروراند.


    پاسخ

    اين عبارت نويسنده ي محترم كه "دختر شعيب در اين مدت چنان حضرت موسي ع را با زير نظر گرفتن شناسايي كرده بود كه" طوري است که انگار اين دختر ايستاده بود کناري و چهار چشمي زل زده بود به موسي و او را سر تا پا برانداز مي کرد. اگر چنين برداشتي از اين عبارت بشود معلوم نيست درست باشد. چون فهميدن اين دو صفت موسي مي‌تواند دليل ديگري داشته باشد. ببينيد در تفسير نمونه در اين باره چه آمده: اين دختر از كجا مى‏دانست كه اين جوان هم نيرومند است و هم درستكار، با اينكه نخستين بار كه او را ديده بر سر چاه بوده و سوابق زندگيش براى او روشن نيست. پاسخ اين سؤال معلوم است: قوت او را به هنگام كنار زدن چوپانها از سر چاه براى گرفتن حق اين مظلومان و كشيدن دلو سنگين (که چند نفر آن را بالا مي کشيد) يك تنه از چاه فهميده بود و امانت و درستكاريش آن زمان روشن شد كه در مسير خانه شعيب راضى نشد دختر جوانى پيش روى او راه برود، چرا كه باد ممكن بود لباس او را جابجا كند.
    + ذره بين 

    نمونه و شيوه ي بسيار زيبا و روشن ارتباط درست و پسنديده ميان دختر و پسر، داستاني است که قرآن کريم در مورد رابطه ي حضرت موسي با دختران شعيب مطرح کرده است. قرآن کريم در اين رابطه چنين مي فرمايد: «هنگامي که موسي به آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آن جا ديد که حيوانات خود را سيراب مي کنند و در کنار آن ها دو زن را ديد که مراقب گوسفندان خويش اند (و به چاه آب نزديک نمي شوند) به آن ها گفت: کار شما چيست؟ گفتند: ما آن ها را آب نمي دهيم تا چوپان ها همگي خارج شوند و پدر ما پيرمرد مسني است. موسي به گوسفندان آن ها آب داد و سپس رو به سوي سايه آورد و عرض کرد. پروردگارا! هر خير و نيکي که بر من فرستي، به آن نيازمندم. ناگهان يکي از آن دو به سراغ او آمد؛ درحالي که با نهايت حيا گام برمي داشت، گفت: پدرم از تو دعوت مي کند تا مزد سيراب کردن گوسفندان را به تو بپردازد. يکي از آن دو دختر گفت: پدرم! او را استخدام کن؛ چرا که بهترين کسي را که استخدام مي تواني بکني، آن کس است که قوي و امين مي باشد....» (قصص، 26- 23)

    + ذره بين 
    من فکر ميکنم که در روابط بين دو جنس، ما شيوه هايي رو داريم به جامعه توصيه ميکنيم که نتيجش شده افراط هاي بعضي و تفريط هاي بعضي ديگه.
    نگاه استاد به اين قضيه که نگاه اجتماعي هست، به نظرم درس و لازمه.
    ما شرايطي رو پيش آورديم که يه خانم مذهبي با کوچکترين برخورد با جنس مخالف حس گناه ميکنه و اين به نظرم آسيب زا است. ما شرايطي رو پيش آورديم که دو جنس مخصوصا خانم ها از جنس متدينش، تکليف خودشون رو در ارتباط برقرار کردن با ديگران نمي دونن و مسير رو گم ميکنن گاهي در اين ارتباط ها و گاهي باعث عدم رشد مهارت هاي اجتماعيشون ميشه اون نگاه محدود و بسته و احساس گناهي که هميشه همراهش هست.
    من خانم متدين پايبند به شرعيات، بايد بتونم گليم خودم رو در روابط کاري و علمي و ... با آقايون از آب بيرون بکشم. در حالي که اون احساس گناه و اون نا مشخص بودن مرز ها و حدود، نمي ذاره.
    چشم مينويسم الان داستان حضرت موسي رو، بايد جي ميلم لود بشه :)
    پاسخ

    با سلام. طاعات قبول. با اجازتون يک نکته و يک سوال چيزي كه بنده تا الان گفته ام اين است که اولين چيزي كه چه زن و چه مرد در روابط با جنس ديگر بايد بدانند، احكام شرعي است كه كليات آنها در رساله ها نوشته شده و جزئياتشان در استفتائات آمده يا بايد هر كس مسئله هاي خودش را استفتا كند. 2. ببينيد برداشت من از فرمايشات شما درست است؟ شما مي فرماييد اگر دختري مذهبي بخواهد احكام شرعي را رعايت كند در ارتباط با جنس ديگر خام، دست و پا چلفتي و بي كفايت خواهد بود يا به نظر خواهد رسيد و اگر بخواهد در اين زمينه اين طور نباشد هميشه داراي احساس گناه است كه مرتكب تخلف شده است چون بعضي از آن احكام را ناديده گرفته است و چون بعيد است كه اسلام چنين وضعيتي (بي كفايتي يا احساس گناه) را از دختر متدين بخواهد پس ريشه ي مشكل شايد اينجا باشد که يا اين احکام به درستي براي ما بيان نشده يا سختگيرانه تر از چيزي كه واقعا اسلام خواسته براي ما بيان شده که در اين صورت شايد در بيان احکام، بين وظايف شرعي و اخلاقي خلط كرده ايم و وظايف اخلاقي (غير واجب از نظر شرعي) كه براي خواص است را به عنوان وظايف شرعي واجب براي همه مطرح كرده ايم. پس تکليف ما چيست که هم دچار تخلف شرعي نشويم و هم در روابط اجتماعي با جنس ديگر پخته ماهر و متعادل و معقول باشيم؟
    + مرسي 


    سلام

    اختيار داريد تواضع ميفرماييد. بنده درمورد حرف خودم گفتم قياستون مناسب نيست نه اين روند يادداشت ها. مگه خود شما نفرمودين افراد مذهبي و کسي که براي بدست آوردن مسائل شرعيش استفتا ميکنه؟ بله اين دو تا منافات ندارن اما "جواب سوال من" بيشتر از شرع بود خاطرتون هست؟ اين جوري ميشه که حيطه جواب من ميشه آدم هاي فرامتشرع. و مثال شما رو کم ربط ميبينم. چون مثال مال آدم هاي عادي و معموليه. وگرنه منظورتون رو متوجه شدم نياز به اين همه توضيحم نداشتم. بهرحال ازتون ممنون که وقت گذاشتين.

       1   2   3      >