اين داستان حاوي مطالب مهمي است که به آن ها اشاره مي شود:
دختران شعيب به خاطر انجام کاري از منزل خارج مي شوند و در ميان جمعيت اما با حفظ
حريم و پرهيز از اختلاط بکار خود مي پردازند.
حضرت موسي به عنوان يک پسر جوان به سوي دختران شعيب که در گوشه اي براي انجام کار
خود به انتظار نشسته بودند، مي رود و با آن ها با رعايت ادب و عفاف گفتگو مي کند و
آن ها نيز به عنوان دختران جوان، با عفت و پاکي پاسخ او را به درستي مي دهند و از
اين که پسر جوان ناشناخته اي به سوي آن ها آمده و در مورد کار آن ها مي پرسد،
حساسيت و عصبانيت نشان نمي دهند و پس از آن حضرت موسي به ياري آن ها مي شتابد.
دختر جوان شعيب از جانب پدر مأمور مي شود که به نزد موسي بيايد و با او در مورد
کاري که انجام داد گفتگو کند تا او را براي آمدن به خانه آن ها راضي کند.
موسي به همراه دختران شعيب مسير راه را مي پيمايند.
دختر شعيب در اين مدت چنان حضرت موسي را با زير نظر گرفتن شناسايي کرده بود که
پيشنهاد استخدام وي را به عنوان بهترين فرد که از دو صفت قوي و امين برخوردار است،
به پدر مي دهد و پدر نيز پيشنهاد دختر را مي پذيرد.
آيات شريفه فوق، ارتباط و گفتگوي دختر و پسر جوان را مطرح مي کند و به زيبايي رعايت
آداب اخلاقي و موازين ارزشي را نيز به تصوير مي کشد؛ زيرا هم موسي در مواجهه با
دختران شعيب از زياده گويي و بيهوده گويي مي پرهيزد و نيز انجام کاري براي آن ها را
بهانه اي براي نزديکي به آن ها و سوءاستفاده اخلاقي قرار نمي دهد؛ بلکه بلافاصله به
زير سايه مي رود و با خدا به راز و نياز مي پردازد و هم اين که دختران شعيب در
گفتگوي با موسي از زياده گويي مي پرهيزند و به حداقل کلمات اکتفا مي کنند و هنگام
راه رفتن حيا و پاکدامني خود را در برابر مرد نامحرم به نمايش مي گذارند تا مرد
نامحرم طمع خام در سر نپروراند.