سلام
يه چيزي تو اين داستان نوشتن برام جذابه که همش دلم ميخواد اينجا بنويسم.
داستان ما که موضوع اصليش يه مشکله که بين دو نفر پيش اومده، همين طور که ادامه پيدا ميکنه به نظرم مياد که ميشه توش شخصيت راوي ها رو هم شناخت. اينکه هر کدوم از ما، در مشکلات زندگيمون عکس العملمون چيه؟
با يکي از دوستان اين وبلاگ دربارش حرف ميزديم، نتيجه شد اينايي که اين زير مياد:
ذره بين: با اينکه فقط دو سه تا قسمت کوتاه تو داستان رو راوي بود اما معلومه خيلي درگير يه موضوع ميشه، تو ذهنش هي اين ور اونورش ميکنه، باهاش کلنجار ميره و جوانبش رو ميسنجه. سر آخر هم توش غرق ميشه بدون اينکه بلد باشه از توش بياد بيرون.
مرسي: از همه بهتر نشون داد تو اين ميدون. صراحتش و اينکه با خودش راحته و با ديگران رودربايستي نداره کاملا در روايت کردنش نموداره . اهل حرف زدن و پيگيريه و مشکلاتش رو در برقراري ارتباط با ديگران حل و فصل ميکنه و احتمالا نتيجه مطلوب هم ميگيره چون نحوه صحيح برقراري ارتباط رو در حد قابل قبولي مهارت داره.
رضا: کم حوصلگيش در پيگيري روال معمول داستان، نشون ميده که تا اندازه اي حوصله طولاني شدن يه چالش رو در ارتباطهاش نداره و بيشتر بي خيال يه موضوع ميشه تا حلش کنه. اينکه شخصيت يه مشاور رو وارد داستان کرد هم ميتونه نشون دهنده اين باشه که زياد به صحبت و گفتگو در حل مشکلات فکر نميکنه.
بي نام: از بحث هاي دو نفره خوشش نمياد، دوست داره مشکل رو حل کنه اما نمي دونه چطوري. وقتي ارتباط دو نفر قطع شد سعي کرد دوباره در برقراري ارتباط نقش داشته باشه، اما در صحبت کردن مشکل داشت. با يه فنجون قهوه سر قضيه هم نيومد.
همه چي: زياد وارد داستان نشد. اما اونجايي که کشيده زدن به آرش رو روايت کرد، نشون داد يکم ميتونه احساساتي عمل کنه در وضعيت بحراني و همين بهش ضربه بزنه.
استاد آتشين صدف: مهارت و صد البته تجربشون از همه بيشتره. بالاخره هم ايشون البته با کمک مرسي، اين داستان رو ختم به خير ميکنن.
منتظر نظرتون هستم
گردن من از مو باريکتره