• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : ترانه هاي نفرت، چرا؟ (2)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اين عبارت "معشوق کلي" ذهنمو به خيلي جاها سوق داد.

    يکي از چيزايي که به نظرم رسيد اينه که دليل رواج اين مضامين ، ميتونه زيادشدن و عادي شدن طلاق ها و دوستي هاي نافرجام و مسائل اينچنيني درجامعه باشه
    که تأسف برانگيزه.
    حتي اگه دليلش اين نباشه بازهم تأسف برانگيزه.

    منتظرنظرشماهم هستيم
    پاسخ

    يعني ناکامي هاي عشقي که براي افراد پيش آمده درسته؟
    + بي نام 
    سلام
    به نظرم نبايد نقش گروه هاي سازنده موسيقي که بيشتر از غرب گرفته مي شوند و عموما پوچ گرا هستند مثل شيطان پرست ها و مفاهيم القايي شون در اشعار و آهنگ ها رو نديده گرفت. قبلا مطرب ها هم که جايگاه بدي در اجتماع داشتند از دل همين جامعه اسلامي بلند شده بودند و پوچ گرايي و خيلي مسائل ديگه رو نداشتند. اون جا اميد و اين جا نا اميدي موج مي زنه در افکار.
    ضمنا افزايش بي بند و باري و بي وفايي ديدن ها در راستاي حرکت به سمت آزادي از نظر فمينيست ها و گروه هاي ديگه ي سياسي اجتماعي به قدري زياد شده که طرف کلا دوست داره از جنس مقابل يک کوچولو انتقام بگيره ( اگر شده در حد فحش و بد و بيراه گفتن) و هم زاد پنداري با هم جنس خودش رو بهتر مي پسنده. البته اين جا نظر دوستاني که مي گويند عاشقان امروزي (يا به تعبير من هوس بازان امروز) کودکاني هستند که هنوز به رشد کامل عقلي نرسيدند رو بايد ضميمه کرد.
    اين متنتون ادامه داره و از جنبه هاي بيشتري مي خواهيد به مساله بپردازيد؟

    پاسخ

    سلام. خوبين؟ درباره ي موسيقي هاي زير زميني و شيطان پرستان و و تاثير آموزه هاي انحرافي هر چند تاثيرشان را نميشه انکار کرد ولي من از اين طرف به قضيه نگاه مي کنم که غالبا زمينه هايي بايد در جامعه و افراد باشه تا القائات بيروني روي آنها افراد تاثير بذاره من با اين زمينه ي داخلي کار دارم و البته معمولا پديده هاي اجتماعي بيش از يک عامل دارند و من تنها بعضي از عواملي را که چندان مورد توجه نيستند مي خوام عرض کنم. در بقيه ي نظرتون هم مثل نظرهاي بعضي دوستان ديگه نکته هاي درستي وجود داره که در پست هاي تازه بهشون اشاره مي کنم.
    + ذره بين 
    سلام
    بله استاد منظورتون رو متوجه شديم
    ما که ديگه تحليلمون نمياد
    زودتر خودتون بگيد نظرتون رو که طاقت نداريم تا فردا صبر کنيم
    پاسخ

    سلام. آخي. شما که اين قدر کم طاقت نبودي. اين نوشته هاي ما بعضي وقتا زودپزه بعضي وقتا آرام پز! الان که ديگه ببخشيد چشمام قيلي ويلي ميره. بذاريم واسه فردا يا پس فردا. خودمم هنوز بايد فکرامو جمع و جور کنم و پخته ترش کنم.
    + مرسي 


    سلام

    صفحه 254 کتاب سير غزل از دکتر شفيعي نقل ميکنه: معشوق شعر غنايي ادب فارسي موجودي است کلي که حتي نميشود تشخيص داد که مرد است يا زن.در صفحه 255 : اين که چرا چهره معشوق کلي است ودر هاله ابهام فرورفته مربوط به تاثيرات نظريه انسان کامل است...........

    پاسخ

    سلام. آفرين. مرسي. البته نمي خوام بگم تو ترانه هاي امروز ما دقيقا معشوق با همان ويژگي هاست. نه اين نکته اش مورد نظرم بود که ممکن است کسي که اين ترانه رو گوش مي ده همون موقع واقعا فرد مشخصي تو ذهن و زندگيش نباشه که سزاوار اون حرفا باشه ولي خب او از محتواي اون ترانه خوشش مياد و زبان حال خودش مي دونه و احساس مي کنه تو يه موقعيت خيالي داره اينا رو به نماينده ي معشوق ها مي گه. اميدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.