آخ گفتي...
پست مدرن!
اصلن اين نونيه که پست مدرن تو دامن ما گذاشت...
بذاريد يه لايه هاي پنهاني از اين ترانه ها براتون بگم ولي خوف نکنيدا...
خيلي از اين ترانه ها متاثر از اشعار شاعران پست مدرن در ايرانه که خيييييييييييلي قوي دارن کار ميکنن. وبلاگشون رو زير دقيقه فيلتر ميکنن، اينا زير ثانيه يکي ديگه ميزنن...
در اغلب اين ترانه ها اصلا معشوق تعريف نميشه، تو خودت معشوق رو ميزاري، هر کي يا هر چي دلت خاست ميتوني.
گاهي هم آخر ترانه که ميرسي اگه ادم ذره بيني باشي ميبيني خودتي... اره خودِ خودت... معشوق را ميگويم... ميبيني عاشق و معشوق خودتي...
از اون بدتر، ميبيني شاعر مذکره ولي تو شعرش از ريش پرفوسوري معشوق گفته!!!! (همه حد فاصل انگشت شصت و سبابه رو گاز محکم بگيرن)
نفرت.... سياهي.... تاريکي .... انسان محوري....ساختارشکني...نسبي گرايي....واااااااااااااي
البته تو ايران هنوز نامحسوس دارن کار ميکنن، ولي به محسوس هم ميرسيم.
اون آيين عشق ورزي که فرموديد خيلي خوب بود، من بهش ميگم رسم عاشقي، بايد شاگردي بزرگان را کرد تا فهميد رسم عاشقي را...
آقا ما امتحان داريم، مطلب بحث دار نذاريد، بعدا يه 6 گوشه ترتيب بديد بيايم.