• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : سرگذشتي از ايران 2040 (4)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + دانشجو 
    خير؛ موافق نيستم. من ترجيح مي‌دهم به جاي آنکه زماني تنها جنبه‌هاي مثبت و زماني تنها جنبه‌هاي منفي‌اش را ببينيم در يک‌زمان هردو را ببينيم و تصويري واقعي از مسئله ارائه کنيم و با ارزيابي کامل ابعاد مثبت و منفي‌اش تصميم بگيريم و الا چه بسا براي حل‌کردن يک مشکل (يعني مثلاً رواج متعه، يا سامان‌دادن اميال جنسي نوجوانان) مشکلي بزرگ‌تر (مثلاً ويران‌کردن بناي خانواده) بسازيم و عذاب روز قيامتمان بيشتر شود.
    به نظرم روشن مي‌رسد که تصوير شما از رواج متعه نادرست است؛ مسئله به اين سادگي نيست که مردي برود و با زني مدتي رابطه برقرار کند و بجه‌دار شودو بعد به خوبي و خوشي آن بچه را با زن خودش بزرگ کند. مشکلات متعددي مي تواند ايجاد شود که بايد آن‌ها را هم در نظر گرفت و بعد راه حل داد.
    پاسخ

    ازدواج موقت اگر آن گونه كه در فقه شيعه آمده و ما همان را داريم بيان مي كنيم اجرا شود هيچ مشكلي به وجود نمي آيد و هيچ حنبه ي منفي ندارد (البته حساب ترس هاي موهوم ناشي از رسوبات عرف غلط ما كه سال ها به ذهن ما تزريق شده جداست) چون اين قانون از جانب خدا (نه ذهن انساني جايز الخطا) آمده است و لذا همه ي جوانب آن در نظر گرفته شده است. مگر اين كه (نعوذ بالله) بگوييد به حكمت و عدالت خدا شك داريد؛ مشكلاتي كه مخالفان اين قانون الهي در نظر دارند، ناشي از سوء استفاده از اين قانون است كه ربطي به خود قانون ندارد؛ چون استفاده ي بد از يك قانون كه آن قانون را بد نمي كند. اگر همان طور كه در يكي از داستانك هايم (سرگذشت شماره 3) گفتم: دو نفر كه مي خواهند ازدواج موقت كنند، سه جلسه يك ساعتي آموزش ببينند: (يك ساعت مسائل فقهي و حقوقي يك ساعت مسائل جسمي و جنسي و يك ساعت مسائل روان شناختي و تربيتي) هيچ يك از مشكلاتي كه قبلا گاهي در اثر نا آشنايي يك طرف يا دو طرف با اين مفاد اين قانون و جنبه هاي آن رخ مي داده پيش نمي آيد.
    + دانشجو 

    مهرداد بعد از آن به سراغ يک کارخانه? توليد انسان رفت و با دادن مواد اوليه فرزندي تحويل گرفت. طرف مقابل کارخانه بود و نه انسان؛ چون به آنچه به دنيا آورده بود علاقه‌اي نداشت، نمي‌خواست خودش بزرگش کند، هرروز ببيندش... باز هم انسان نبود چون با او مثل شيء رفتار شد: رابطه? جنسي و خداحافظ. خودش هم به کسي دل نبست: صرفاً رابطه? جنسي برقرار کرد و تمام. مهرداد هم چون اگر با عاطفه با او هم‌بستر مي‌شد چه بسا بعداً مشکل‌ساز مي‌شد براي خودش و براي خانواده‌اش، نه صرفاً مثل شيء آمد و کارش را کرد و رفت. اين را که او شيء بود سپيده هم مي‌دانست؛ چون احتمال نداد که آقا مهردادش اندکي دلبستگي به آن زن (يا کارخانه) پيدا کند.

    ظاهراً شما فقط جنبه‌هاي مثبت داستان را مي‌بينيد و جنبه‌هاي منفي را هيچ در نظر نمي‌گيريد.

    پاسخ

    قبلا هم عرض كردم. صدها سال است (پس از جناب خليفه دوم) كه تنها جنبه هاي منفي را ديده ايم و با حكم خدا جنگيده ايم، بهتر نيست كمي هم جنبه هاي مثبت را ببينيم شايد عذابمان روز قيامت كمي كمتر بشود. موافقيد؟

    سلام

    اگه قرار بود من اين داستان رو بنويسم ْآخرش اين طور مي شد كه مهرداد همين طور كه لقمه تو دهانش بود چها ردست و پا رفت روي ميز و .... همسرش رو بوسيد. فكر بد نكنيد منظورم لبش بود. اگه قرار تا سال 2040 اينقدر پيشرفت كنيم. ديگه نبايد سر سفره صبحونه بخوريم.

    پاسخ

    سلام دوست نكته سنج من. پس خدا به وبلاگستان رحم كرده كه شما اين داستان را ننوشتيد!
    + سلام 
    سلام نگفته بوديد که وبلاگ داريد. مطالبتان برامون جالب بود. مخصوصا وقتي خونديم وبلاگ براتون جايي است براي حرفايي که اگه نزنيد مي ترکيد يا از خنده يا از گريه. گريه تان را تا حالا نديديم. اما خنده هاي مهربان شما صورت دوست داشتني يتان را دوست داشتني تر مي کند. ياد صورت مهربان شما افتاديم. عمو شما هميشه مهربان هستيد. اگه حدس زديد من کيم؟يک راهنمايي از تهران براتون مي نويسيم
    پاسخ

    تو تهران 15 ميليوني تنها يك نفر هست كه به من مي گويد عمو. كسي كه منو توي بازي اتللو، در سه سوت شكست سنگين مي دهد.