فاطمه جان
بيام قم، دعوتت ميکنم اون کافي شاپه که سر دورشهره ، مخصوص خانوماست، خيلي حال ميده
همونجا عيدي‌مو مي‌خورم و مي‌نوشم

ميدونيد چرا گفتم تلخ؟
مثل طنزاي اجتماعي ميمونه، که به يه چيزي ميخندي اما ته دلت تاسف ميخوري که چرا آخه؟ و بعد ميترسي که نکنه من هم...؟
حالا شيطان بعد از يه عمر عبادت، جاي خداپرستي به خودپرستي رسيده... نکنه من هم...؟
يه طنز ديگش هم اينه که خدا وقتي دلخور ميشه، خودش به آدما ياد ميده که چوري از دلش در بيارن... فتلقي آدم من ربه کلمات فتاب عليه. لبخند ناز خدا در تضاد با عمل انسان... اين يکي خيلي شيرينه...

سلام
عيد همگي مبارک! بچه ها اين روزا خيلي التماس دعا
موضوع جالبي بود!
بايد دنبال تضادها بگرديم نه؟ آخه فکر ميکنم در طنز موقعيت معمولا يه تضادي هست که نميذاره يه چيزي با اون موقعيت جفت و جور بشه.
بايد يه طنز تلخ اين داستان، سجده نکردنش به آدم و دليل اون باشه

سلام، پيشتر که در کلاس طنز، ما رو با اين بحث آشنا کرديد، خيلي ذهنم درگير اين قضيه بود، نگاه و فکر آدم جالبناک و البته عميق تر ميشه.
(و البته آخرين باري که اينقدر جدي ديدمتون کلاس طنز بود، همون وقتي که نگاه فراتر رو توضيح ميداديد)

استاد گرام و فاطمه ي عزيزم
شعر از خودم نبود
از آقاي مرتضي حيدري آل کثير بود
که بين شعرهاي نبوي، خيلي دوست داشتنيه

عيد همه مبارک
بله فاطمه جان! عيدي ديگري نيز ميخواهيم

اين هم بيتي که اگرچه ابيات بهتر از اين بيت، زياده ولي بازهم به طرز وحشتناکي دوستش دارم:
زنده درگور شدن ها به فدايت اي عشق!
اين همه کشته مي ارزد به محمد شدنت

مجدداً عيدهمه مبارک

متن ناب و تازه اي بود
بر دانش سرشارمان افزاييد
هي فکر ميکنم دليل امتناعتون از آوردن اين گونه ي ناشناخته چيه؟
البته به نتايجي رسيدم مثلا اينکه شايد نگران سوءبرداشتهايي هستيد که احتمالش درباره ي همين متن هم وجود داره

ولي بهرحال از اينکه امشب يک چيزي يادگرفتم خيلي خوشحالم و نميتونم منکر اين قضيه بشم

قصد ما هم جز اين نبود! ميخواستيم يکي ما رو با اسم و رسم خودمون به بستني شلنگي دعوت کنه نه جمعياً ! البته بازم تأکيد ميکنم اشاره به شخص خاصي ندارم! سوءتفاهم نشه يه وقت!
ولي از شوخي گذشته اين روزها که روزهاي ولادت پيامبر خوبيها،اون مرد بزرگ آسمانيه ما رو از دعاي خيرتون فراوموش نکنيد که سخت محتاجيم دوستان!
حالا کف مرتب...

سلام