اي بابا دوستان! مگه شما يادداشت هاي قبلي رو هم دوباره مي خونيد که باز اينجا کامنت گذاشتيد؟؟؟؟؟
هي ميگم چرا خبري ازتون نيست! زورش به ما نميرسه، باور کنيد اين دفعه ديگه واقعاً اشاره به شخص خاصي ندارم.

فاظمه جان! ناراحتي نداره که! از قديم گفتن چوب معلّم گله، هرکي نخوره يک گل را ازدست داده!!!!

ديده بان جان! کدوم امرمجهول؟ نکن اين کارو عزيزمن! اون اسمارتيز سهم حضرت اَُستاده، ميخواي همه مونو از اينجا بيرون کنه؟

سلام

آ... دل...ه دستت درد نکنه! با اين کامنت آخريت يه امر نيمه مجهول رو بر من تماماً معلوم نمودي. اسمارتيز من تقديم به شما...ياحق

اي بابا! خسيس چيه استاد!؟
مي دونيد اگه من و فاطمه و ذره بين و بي نام و ديده بان و غيرهنّ ، نفري يه اسمارتيز پياده شيم، خودش چندتا اسمارتيز ميشه؟مي‌دونيد؟؟ تازه ما قراره علاوه بر اون تشکر هم بکنيم!

اسم خسيس مولير رو هم شنيده بودم ولي يادم نبود. کنايه ي خوبي بهم ياد داديد . يه عالمه دوست اصفهاني دارم

چطور مگه؟

متأسفانه نوشته هاي نويسندگان اون وري رو دوست ندارم
نميفهمم نويسنده حرف ميزنه يا مترجم! شما بگيد ميخونم!

مجدداً چطور مگه؟

آغا بستني شلنگي اصلا نمي‌صرفه
همه جونت بالا مياد تا هورت اولو مي‌کشي. ولي ديگه دعوتو نميشه ردکرد. پس با کلّه مياييم.
بعدشم نفري يک اسمارتيز از بستني شلنگي مون بايد بذاريم کنار، جهت کميسيون کوهپايه به اضافه ي تشکر

سلام.
...
فقط خواستم بگم ميام و سر ميزنمو ميخونم!

فاطمه جان
خيلي خوب شد که اشاره به شخص خاصي نکردي
واسه همين اصلاً و ابداً شخص خاصي رو نشانه نگرفتم و به هيچکس شک نکردم
و ديگر اينکه منم هستم، خبر مذکورو بده لُدفن
بعدم اينکه درجريان قضيه ي بهمن نيستم، مهمونيه؟ شام؟ مُفت؟
هستما!

سلام

باسلام و احترام
حقير ابدا قصد طرح معما نداشتندي، ليک در يادداشتان يادي از يادداشتي ديگر ، حرف هاي همسايه ، کردندي، آه از نهاد برآمدندي!
مابقي حرف ها را هم جناب بي نام بصورت تحسين برانگيزي طابق النعل بالنعل تبيين فرمودندي.
باتشکر از شما و ايشان