• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان... (5)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + مرسي 


    سلام

    طبق معمول داستان عالي و رونده بسوي اهداف جناب عالي. مرسي خسته نباشيد


    سلام عمو،نماز وروزه تون قبول باشه.مثل هميشه با خووندن داستانهاتون خوشحال شدم.و روحيه گرفتم.آدرس وبم گذاشتم،يه سر بزنين و لطفا برام نظر بزارين.متشکرم
    پاسخ

    سلام. نماز و روزه هاي شما هم قبول حق. عيدتون هم مبارک. ممنون از لطفتون. حتما.
    + ذره بين 
    همين ديگه! اصلا تو و عليرضا نبايد با هم بحث بنشونم سر جاش داشته باشين!!
    راستي منم اين يکي رو شاهدم، راس ميگه روبروش ننشسته بود!
    پاسخ

    راس مي گي. همين جوري گفتم. ممنون.
    + ذره بين 
    سلام
    پ چرا ساکت شدي فاطمه؟
    البته تا اينجاش هم نمي دونم حرفات رنگ و لعاب شوخ طبعي داره يا هيجان زدگي و کم آوردن! در هر صورت تو اون فاطمه منطقي اي که قبلا نشون داده بودي، چندان نيستيا! اگه هستي همين جا ثابت کن.
    مخصوصا اينکه تو مذهبي تر از آقا عليرضا نشون دادي...

    البته سوالاي خوبي ميپرسيا دمت گرم!
    پاسخ

    راستش نمي دونم چي بگم. حرف حساب جواب نداره. شما اگه جوابشو دارين بگين تا بنشونمش سر جاش. (نماينده فاطمه)
    + ذره بين 
    ممنون استاد، نميدونيد ما مخاطبينتون چقدر خوشحال ميشيم از توجه و عنايت شما به کامنتها...
    خيلي قشنگ حرفتون رو خلاصه ميکنيد، مهارت ميخواد که من ندارم چندان. واسه همين حرف زدنهام خيلي طولاني ميشه.
    استاد بحث عملي کاملا قبول، شايد بحث اصلي من روي اينه که آيا اين ويژگي واقعا در ذات زنه؟ اگه هست خوبه يا بده؟ يعني نبايد باشه و هست؟ خوب اين قضيه خودش به تنهايي خيلي مهمه. به نوعي معنيش اين ميشه که خيلي از خانمها گرفتار ويژگي رواني هستن که نبايد باشه...
    البته اين بحث خارج از بحث شماست و درک ميکنم نحوه پرداختن شما به بحث رو. اما به نظرم خوب باشه که ما خانم ها مخصوصا، از اين جنبه در اين موضوع به خوبي تامل کنيم...

    پاسخ

    خواهش مي کنم. چيز خاصي نيست. تکنيک داره و تمرين مي خواد هر کسي مي تونه اين مهارت رو به دست بياره. اينکه اين ويژگي ذاتيه يا تحت تاثير محيط و تقليد و تلقين و ... من دقيقا نمي دونم يعني بهش فکر نکرده و مطالعه اي هم نداشته ام و اينکه خوبه يا بده في نفسه اين رو الان چيز روشني به ذهنم نمي رسه ولي خوب يا بد بودنش رو از نظر ديني خبر داشتم که عرض کردم.
    + يکي 
    سلام
    در جواب سوالي که پرسيده بودند: اگر اين حس خانم ها بده پس چرا خدا اون رو بهشون داده؟ يکي از اساتيد فرمودند: اين حس به خودي خودش بد نيست. مثل شمشير دو لبه است. همين طوري باعث حفظ خانواده است ولي اگر بد استفاده بشه مي شه حسادت.
    پاسخ

    سلام. ممنون از نکته تون.
    + ذره بين 
    خانم ها ويژگي ذاتي دارن که دلشون ميخواد معشوق و محبوب باشن، براي تامين همين هم ازدواج ميکنن و زندگي متاهلي با برآورده کردن اين نيازه که بهشون آرامش ميده.
    حالا تو روايت به اين حسادت گفته شده.
    شما با بحث وجوب کفايي و اون مثال حلش کرديد (يعني در شرايط خاص ناپسند ميشه با اين حساب). در حالي که در اين روايت، اين ويژگي به صورت مطلق، حسادت عنوان گرفته.

    البته يه چيزي که الان به ذهن من ميرسه اينه که، من دارم خودم ميگم، نياز زن محبت و عشقه. شايد جواب اين سوال در تفاوت ماهوي اون نياز و حس واقعي، با انحصار طلبي که مدل ناپسند و افراطي اونه باشه. انحصار طلبي در مباحث روان شناسي هم نبايد از يه روان سالم نشات گرفته باشه، درسته؟ يعني يه حالت طبيعي نيست.
    پاسخ

    عرض بنده به طور خلاصه اين است که بله شايد حس طبيعي و ذاتي زن اين باشد اما اين نبايد باعث شود که اولا يک حکم شرعي را به لحاظ نظري انکار کند و به لحاظ عملي هم مانع اجراي آن شود. يعني آن حسادت زماني امري منفي شمرده مي شود که اين وضعيت پيش بيايد وگرنه اگر اين حسادت امري دروني باشد که زن با کنترل آن با اين حکم الهي مخالفت نکند امري منفي نيست مثل بسياري از تمايلات و انگيزه هاي نادرستي که گاهي به ذهن آدم مي رسد ولي او آنها را کنترل مي کند. آيت الله العظمي سيستاني: اگر حسادت (آرزوي از بين رفتن نعمتي که خداوند روزي ديگري نموده) در «گفتار» و «کردار» ظاهر نشود، حرام نيست هرچند از صفات ناپسند است. البته غبطه (آرزوي داشتن نعمتي که خدا به ديگري داده بدون آرزوي اينکه او نداشته باشد.) اشکال ندارد؛ البته از اکثر روايات بر حرمت مطلق حسادت (ولو قلبي) دلالت دارد اما از برخي روايات استفاده مي‌شود که: حسادتي که به وسيله گفتار يا کردار ظاهر نشود، بخشيده و چشم‌پوشي مي‌شود. (http://www.sistani.org/index.php?p=297396&id=458)
    + آتشين صدف 
    يکي از علت‌هاي مهم مخالفت جامعه‌ي ايراني با ازدواج با زن دوم و ازدواج موقت و جفايي که نسبت به اين دو حکم الهي مي‌شود اين است که بيشتر ما وقتي به اين يکي از اين دو موضوع فکر مي‌کنيم، بدترين يا يکي از بدترين مصاديق متعدد اون رو مياريم تو ذهنمون بعد با انکار اصل حکم با همه ي مصاديق اون مخالفت مي‌کنيم. مثلا در اين بحث مردي چاق و شکم دار بازاري پولدار متظاهر به دين را تصور مي‌کنيم که زني ميانسال در خانه دارد که شيره ي او را کشيده و چند تا بچه براي او آورده و الان نه سلامتي جسمي درست و حسابي دارد و نه زيبايي و نشاط جواني را و اين حاجي بازاري نه حقوق عاطفي او را ادا مي کند و نه حقوق مالي او را بعد حالا يک دختر ترگل ور گل کم سن وسال چشمش را گرفته و مي‌خواهد او را به عقد خود در آورد و معمولا هم آن دختر چشم به مال او اموال اين حاجي دارد به طوري که نتيجه ي کار باعث مي شود که اموال او را بالا بکشد و زن و بچه ي سابقش سرشان بي کلاه بماند به عنوان کسي که تا الان در اين زمينه هم متعدد خوانده ام و فکر کرده ام و هم نوشته ام و با افراد مختلف گفتگو کرده ام، به شما اطمينان مي دهم که ذهنيت بيشتر زنان و مردان ايراني از جمله فيلمنامه نويسان ما از اين موضوع همين يا چيزي شبيه به همين است.
    + ذره بين 
    يعني منظورتون اينه که با وجود اين روايت ها باز هم ميشه سوال من رو با بحث واجب کفايي جواب داد؟
    پاسخ

    کدوم سوال؟
    + ذره بين 
    اين جمله، وقتي از سمت ديگه قضيه به اين اتفاق و حکم شرعي نگاه ميکنيم، کاملا قابل درک و هضمه. وقتي انسان، به مجموعه قوانين اجتماعي اسلام نگاه ميکنه و از قالب نگاه شخصي خودش مياد بيرون و اهداف اسلام رو اهداف اجتماعي ميبينه، حظ ميکنه از اين همه دقت و نکته سنجي واضع شريعت.
    فقط مشکل اينجاست که ماها درگير افکار و احساسات و تمايلات خودمونيم...

    يه نکته جالب بگم، ديروز مطلبي تو مجله اي به طور اتفاقي خوندم درباره روي آوردن مفتي هاي سلفي اهل سنت به متعه!
    يعني علاوه بر اينکه نياز اجتماعي، خود اعراب رو به سمت اين حکم شرعي کشونده بوده در عمل، حالا مفتي هاي اونها هم در مباحث نظري رفتن به اين سمت که دارن ديدگاه شيعه رو تاييد ميکنن و در بررسي منابع، منابع حکم خودشون که به خليفه دوم ميرسه و ضعيف ميدونن و روايات تشريع متعه رو که به پيامبر ميرسن قوي تر ميدونن.
    خيلي برام جالب بود.
    ادرسش هم بخوام بدم:مجله همشهري ماه، شماره56، مهر 89، ص134. متن دقيقش رو دوست داشتيد بخونيد، اشاره کنيد تا بنويسم.
    پاسخ

    بله. دوستي مي گفت: خيلي از ما هر روز به زبان دست کم ده بار مي گوييم خدايا ما را به راه راست هدايت فرما ولي زبان حالمون داره فرياد مي زنه خدايا راه راست را به سمت ما کج فرما! ممنون از نکته ي جالبتون.
    + ذره بين 
    عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ الْغَيْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ الْغَيْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِكَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ أَنْ يَبْتَلِيَهُنَّ بِالْغَيْرَةِ وَ يُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثاً
    1. امام صادق عليه السلام: غيرت ورزي روا نيست مگر براي مردان و در مورد زنان در حقيقت حسادت است و به همين دليل خداوند زنان را بر غير شوهرشان حرام كرده است ولي بر مردان چهار زن را حلال نموده است. و خداوند كريمتر از آن است كه از سويي به زن غيرت بدهد و از سوي ديگر براي مرد سه زن ديگر را علاوه بر آن زن حلال كند! (اصول کافي / ج5 / باب غيرت زنان)

    امير المومنين(ع): غيرت مردان از ايمان و غيرت زن ناشي از کفر است. (نهج البلاغه / کلمات قصار/ شماره 119)
    پاسخ

    بله. قبلا درباره ي حديث اول صحبت کردم در بعضي يادداشت هام. در بعضي از سايت هاي پاسخگويي ديني هم توضيح اين روايت آمده: اگر زني با اين حکم خدا که مردان مي توانند همسر دوم بگيرند مخالفت کند، کافر است يعني کفر عملي دارد که البته در بعضي صورت ها مي تواند به کفر اعتقادي و ارتداد هم برسد. نکته ي ديگر اين که در مباحث نظري فقه اخلاق اين بحث مطرح شده است که بعضي صفات اخلاقي تا زماني که بر رفتار فرد تاثير نگذارد حرام نيست.
    + ذره بين 
    ميشه با يه خصوصيت اخلاقي يا ويژگي ذاتي آدما مقايسش کنيد؟
    البته اين نکته اي که گفتيد و همين مثال خيلي ذهنم رو آروم کرد. اما هنوز دارم به اين فکر ميکنم که خدا و قوانين شرع يا ويژگي هاي ذاتي آدما چجوري برخورد کردن؟ جاي ديگه هم داريم که نياز باشه و واجب باشه بي توجهي به يه ويژگي؟
    آخه تو روايت هر گونه انحصار طلبي خانمها حسادت دونسته شده که صفت ناپسنديه.يعني انقدا حتي نميشه با وجوب کفايي جمعش کرد.
    پاسخ

    بنده الان حضور ذهن ندارم نسبت به روايتي که مد نظر شماست و اينکه در سپهر روايي ما چه جايگاهي و معنايي دارد. به نظر شما اون مثالي که درباره ي علاقه ي فطري انسان به کمال جسمي و رواني هم صحبتش به صورت عام و همسرش به صورت خاص عرض کردم کافي نيست؟البته مثال‌هاي ديگري هم در اين زمينه هست. علاقه ي ذاتي هر فرد اين است که سالم و سر حال باشد و زندگي راحت و بي‌دردسري داشته باشد اما چرا افراد بسياري حاضر شدند بروند و مقابل گلوله‌ي دشمن بايستند؟ب ه اين جمله ي شهيد مطهري دقت بفرماييد "مي‌گويم اشتباه شما همين جاست كه خيال كرده ‏ايد تعدد زوجات جزء حقوق مرد است در صورتي كه تعدد زوجات جزء حقوق زن است." (نظام حقوق زن در اسلام، ص 386) اگر کسي معناي اين جمله برايش روشن باشد و از ديدن آن تعجب نکند مي‌تواند گفت که درک درستي از مسئله‌ي تعدد زوجات از نظر ديني دارد.
    + ذره بين 
    درسته. اما اگه اين خانم اين ايثار رو نکنه و با همچين مردي ازدواج نکنه، معنيش اينه که صفت ناپسند اخلاقي داشته؟
    منظورم اينه که در بحث ازدواج مجدد آقايون هم اگه همين دلايل رو در نظر بگيريم، مال وقتيه که خانم اول، از حق خودش به نوعي گذشت ميکنه و اون حس درونيش رو نديد ميگيره و اين يه حسن اخلاقيه. اما چرا اگه اين اتفاق نيفته، ما ميگيم اين خانم بر اساس متون ديني يه رذيلت اخلاقي يعني حسادت رو بهش دچاره؟
    اگه اين حسي که اين خانم نسبت به همسرش داره و دلش ميخواد که تنها معشوقش باشه، يه ويژگي طبيعي هست، خوب معنيش اينه که تاهل براي خانمها با همين حس تعريف ميشه. خانمها در زندگي با همسرشون از طريق تامين همين حسه که به آرامش ميرسن.
    پاسخ

    براساس سرشماري که در سال 90 صورت گرفت بيش از دو و نيم ميليون زن سرپرست خانوار وجود دارد و بر اساس گزارش کميته ي امداد امام خميني (ره) از سال85 تاکنون به طور متوسط هر سال آمار زنان سرپرست خانوار 40درصد افزايش يافته است. (با اندکي جستجو در سايت‌هاي رسمي و معتبر ايراني مي‌توان اين آمارها را با اندکي کم و زياد در ارقامشان پيدا کرد)حال آيا به نظر انتظاري دور از عقل و شرع و عاطفه است بعضي از زنان مسلمان ايراني که داراي شوهراني عاقل، متعادل، متدين و به لحاظ مالي توانا هستند به همان دلايلي که در مورد قبلي گفته شد، به همسران خود اجازه دهند، حتي تشويقشان کنند که چنين زنان غالبا مستاصلي را زير پر و بال خود بگيرند و مثل دو تا دوست در کنار هم زندگي کنند؟ درباره ي سوال بالا: ببينيد مسئله دو صورت دارد يک وقتي هست يک زن خاص نمي خواهد گذشت کند، اشکالي ندارد غالبا اما يک وقت هست هيچ زن مسلمان ايراني حاضر به چنين کاري نيست. چيزي شبيه بحث وجوب عيني و کفايي.شبيه مسئله ي قبل. يک وقتي هست که يک دختر نمي‌خواهد با چنين جانبازي ازدواج کند خب اين ايرادي ندارد غالبا اما شما وضعيتي را تصور کنيد که هيچ دختر ايراني حاضر نمي‌شد با چنين مرداني ازدواج کند. آن وقت چه؟ در آن صورت قضاوت شما نسبت به دختران و زنان ايراني چه بود؟
    + ذره بين 
    از خود گذشتني و ايثار که به خاطر عشق و محبت به اون فرد و احيانا آرمان هاي اون به وجود اومده
    پاسخ

    مي تونيم بگيم عوامل متعددي مانند مهرباني، شفقت، دلسوزي، ترحم، احساس اداي دين، گذشت به خاطر خدا، معامله با خدا در ازاي پاداش هاي اين جهاني و آن جهاني او و از همه بالاتر رضايت او در تصميم چنين زناني دخالت دارند؟
    + ذره بين 
    دقيقا همينه. ممنون که انقدر قشنگ سوالاي پيچيده من رو ساده ميکنيد! خودم کيف ميکنم!
    پاسخ

    اختيار دارين و خوشحالم. پاسخ من به اين سوال همان پاسخي است که شما به اين سوال مي دهيد که هر زني به طور طبيعي دوست دارد با شوهري سالم، زيبا و با نشاط ازدواج کند. حالا چه چيزي باعث شده است که زن هاي جوان بسياري با شوهراني ازدواج کنند که معلوليت هاي بالاي جسمي و گاهي رواني ناشي از جنگ دارند؟
       1   2      >