• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان... (5)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + ذره بين 
    سلام
    اين جوري که هي وسط ديالوگاي حياتي شما دوتا ما دچار تعليق ميشيم، خوب طبيعيه که کلي سوال و احيانا جواب بياد تو ذهنمون و همون طور که راوي گفته اين از خاصيت هاي تعليقه. پس با اجازه فاطمه خانوم!
    آقا عليرضا من يه سوال دارم، نه اينکه نقد باشه ها، نه واقعا سواله که اتفاقا همين چند روز پيش تو حاشيه کتابي که درباره حجاب هم ميخوندم نوشتمش تا يادم باشه برم دنبالش.
    انحصارطلبي در سرشت زن هست. چون زن دوست داره که مطلوب و معشوق باشه و بيش از اينکه طالب وصال جسمي باشه، دلش ميخواد که مرد رو عاشق دلخسته خودش بکنه. اين در سرشت زنه و در مرد نيست. شبيه غيرت که در سرشت مرد هست.
    خوب چي ميشه که نتايج اين ويژگي که از سرشت زن منشا گرفته رو اسمش رو حسادت ميذاريم؟
    کدوم يکي از ويژگي هاي سرشتي ديگه در انسان هست که ما اين جور باهاش معامله کرده باشيم؟
    پاسخ

    سلام. اگه اجازه بدين سوال رو ساده تر و عملياتي تر کنم. هر زني ذاتا دوست دارد تنها معشوق مردش باشد، حالا چرا بايد از اين ويژگي طبيعي اش دست بردارد و همسرش را با کسي شريک شود؟ اگر سوالتون رو درست متوجه نشده ام اصلاح بفرماييد تا بعد برويم سراغ جواب. (نماينده ي عليرضا)
    + سابقا تازه وارد 
    سلام
    حلا به نظر شما اين خونسردي فاطمه رو نشون ميده يا از غوغاي درونش حکايت داره؟
    اصلا خوبه که يک زن راجع به همسرش اينجوري فک کنه و اينجوري برخورد کنه؟ به قول خود عليرضا دوست داشتن همسر که مثل دوست داشتن بقيه نيست کلا از يک جنس ديگه س:
    بنابراين:
    1. يک زن يا همسرش رو خيلي دوست داره و به همين خاطر به روابط اون حساسه.
    2. يا فقط وظايفش رو انجام ميده و سعي ميکنه احساسات خودش رو اونجايي که به نفع شوهرش هست ابراز کنه و اونجايي که به نفعش نيست کلا نيست و نابود کنه.
    + rokorast 
    با سلام
    از اينکه وبلاگ مذهبي شما رو مي بينم خوشحالم.
    مي تونيد به من هم يه سري بزنيد؟
    rokorast.blog.ir
    + مرسي 


    سلام

    چقدر حال ميده يکي بهتون گير ميده وشما اين جوري حرصي ميشين. اصلا منم ميام اون ور جوي . ميرم به آقاي خونمون ميگم نظرت چيه ... همينايي که عليرضا از فاطمه پرسيد فقط من سوالو جابه جا ميکنم. هيجان توزندگيم کيف ميده.

    خودم رو تشويق کردم!
    پاسخ

    حالا بذارين ببينينم آخر و عاقبت عليرضا چي ميشه بعد. من كه فكر نكنم با اين افكارش سر سالم به گور ببره.
    چرا شما علاقه داري مرد داستان هات هميشه چند تا زن داشته باشه!؟
    والا در عصر کنوني داشتن يکيشم زياده
    پاسخ

    حالا اولا مگه من چند تا داستان نوشتم تا حالا؟ حالا كه گفته عليرضا مي خواد زن دوم بگيره؟ بابا سوال كرد گناه كرد؟ مي خواد زنش رو بشناسه. بعدشم خدا حلال كرده بنده ي خدا چرا حرام كنه؟ آقا اصلا من عشقمه شخصيت هاي داستاني ام همه دو تا زن به بالا داشته باشن. خياليه؟ ملت تو داستاناشون همش ارتباط نامشروع رو توصيف مي كنن حالا يكي پيدا شده ارتباط مشروع رو توصيف كنه خياليه؟
    + مرسي 

    ببخشيد ولي اگر يه ديکشنري دزفولي هم بزنيد بدک نيست. بي نام چند وقت پيش ميگفتن يه متن درمورد لهجتون بزنيد. بي موردنبود جالبه لهجتون. حالا با لهجه صحبت ميکنيد؟
    پاسخ

    ولي من فارسي رو بيشتر دوست دارم.
    + ذره بين 
    به ضم. همون که قپ ريز هم داره
    پاسخ

    آهان. تک واژه ي دقيق نمي شناسم. برآمدگي پيدا کردن، برجسته شدن.
    + ذره بين 
    سلام
    فقط يه دزفولي ميتونه بار معناييه "تسکنيدن" رو درک کنه. دفعه ديگه که خواستن ميوه بخورن "غرچنيدن" فراموشتون نشه.
    راستي استاد معادل واژه "قپ" در فارسي ميدونيد چيه؟ مدتيه بد جوري ذهنم رو درگير کرده!! قپ ر ِز از اونم بدتر!!
    پاسخ

    سلام. چون در فارسي واژه اي را نمي شناختم که مختص شکستن تخمه باشه از اين استفاده کردم. براي دوستان فارسي زبانم عرض کنم که صدايي که موضع شکستن تخمه شنيده مي شود تا حد زيادي موقع تلفظ اين واژه شنيده مي شود. غرچنيدن هم جالبه. قپ رو متوجه نشدم به ضم ق يا به فتح ق که معناشون متفاوته.
    + مرسي 


    سلام

    آفرين به فاطمه. خيلي خوشم اومد. دقيقا همينه. باريک دمش گرم. کاشکي خانوماي ديگه هم اين جوري بودن. ديگه نقطه ضعفم دست مردا نميدادن.

    لهجه جالبي دارن نميدونستم اهل دزفولن. پس يعني الان اون جان؟ يا کوچ کردن شهر ديگه؟

    پاسخ

    سلام. نه بابا تهرانن. راوي دزفوليه.
     <      1   2