خسته نباشيد .همگي بفرماييد چايي شيريني.
بعد سر حوصله با استاد به توافق ميرسيم بقيه داستانو بنويسه... البته هر وقت حوصله داشتن.
شايدم سر يه داستان جديد و جالب تر به توافق رسيديم...
چي شد استاد ؟
دوباره سلام
از هر طرف حساب کردم ديدم 3 نفر ميشه مرسي و بي نام و ذره بين احتمالا!
اول اينکه شما خيلي شبيه ويتگنشتاين هستيد. از اين نظر که فقط دوست داريد براي موافق هايتان حرف بزنيد. هر کس شما را نقد کند ميگويد من ديگه حرف نميزنم: اينا بي جنبه اند. افق ديدشون کوره. اصلا در شان حرفاي فلسفي من نيستند. بارها در اينجا شاهد بحثتان با منتقدانتان بودم.
اجازه دهيد ادم ها حرف بزنند و نقدتان کنند و راه يادگيري را براي خود باز بگذاريد هرچند که استاد باشيد که هستيد.
دوست داشتم درباره اين موضوع با شما يه بحث فلسفي خوب راه بيندازم، منتظر پايان داستان بودم ولي ظاهرا افق ديدم کور است و در شان افق 360 درجه ي شما نيست.اصل اول وبلاگ نويسي احترام به خواننده است جناب استاد.
خداحافظ از همگي
آقا رضا خدابيامرز
سلام
چقدر حيف. نکنه چون اصرار بر نوشتن داشتم اين جوري شد؟ ببخشيد استاد به جون خودم من فقط ميخواستم بنويسين نه که سانسور کنين و ... استاد معذرت ميخوام کلا نوشته هاتون رو دوس دارم به همين خاطر اصرار بر بيشتر نوشتن شما داشتم. استاد توروخدا به دل نگيريد خيلي بد شد که. من رو ببخشيد. اين جوري بقيه خواننده هاتون ميخوره تو ذوقشون. ناراحت ميشن. گناه داريم . واي اصلا نميدونم چي بگم . داستان به اين خوبي و قشنگي پراز حس لطيف وزيبا کلي براش زحمت کشيديد. استاد نميشه حالا من رو هم باجنبه فرض کنيد؟
مرتضي جمله ي خيلي قشنگي به خودش گفت: " ابله تو زن داري، بچه داري". اگه روزي 10 بار اين جمله رو به خودش بگه همه چي حله!
واقعيت اينکه تا اينجاش خوشم نيومد، ولي ميدونم که ميخايد يه نتيجه خوب بگيريد، بنابراين تا نتيجه صبر ميکنم. اما کلا نوشته هاتون به غير از منظور اصليتون کلي مفاهيم ديگر رو هم به خواننده القا ميکنه. البته شايد کلي مفاهيم ديگه منظور اصليتونه! الله اعلم.
يه تذکرم بديد همه مردا اينجوري نيستنا! مرتضي اون رو روهاي شخصيتش خيلي هرزه است نه زير زيرا! خانوما خوف نکن!
به اون خانوم بياتي هم بگيد اون شال قرمز و سبزش رو دربياره يه مقنعه سرش کنه، تو شرکت که جاي اين قرطي بازيا نيست.
مواظب اين بلند بلند فکر کردن مرتضي هم باشيد داره مشمول سانسور ميشه ها.