• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : دختران ايراني و ازدواج موقت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي نام 
    سلام خدا قوت
    داشتم مي رفتم دو تا بچه رو ديدم يه دختر يه پسر هر دو گريه مي کردند به دختره گفتم خانم کوچولو برا چي گريه مي کني؟ گفت آخه خسته شدم من اصلا شوهر نمي خواهم نه موقت نه دائم چرا اين بحث عوض نمي شه؟ به پسره گفتم آقا پسر تو چرا گريه مي کني؟ گفت خوب منم به اين جام رسيده همه اش بحث زن گرفتن بابا بحث هاي ديگه هم هست!
    خنده ام گرفت بهشون گفتم بابا قول دادند چند پست ديگه بزنند اين مطلب تموم مي شه! هر دو تا با اخم نگاهم کردند گفتند پس اين چند تا کي تموم مي شه؟!!!
    ديگه نمي تونستم جلو خنده ام رو بگيرم روم رو کردم اين ور و الفرار!
    شما براشون راهکاري نداريد؟ مثلا بهشون بگم چند تا پست ديگه طاقت بيارن تموم ميشه؟ البته به من ربطي نداره ها! خود دانيد.
    ناگفته نماند که من به بچه ها گفتم هيس سرتون تو کار خودتون باشه، اولا تو کار بزرگ تر دخالت نکنيد ثانيا يعني آدم اختيار وبلاگ خودشم نداره؟ چه دور و زمونه اي شده! ثالثا اگر اين بحث تموم بشه فکر مي کنيد اين وبلاگ چقدر به چقدر به روز بشه؟ خوب قدر شناس باشيد ديگه! دههههع قبول نداريد؟ تازه پيش خودم گفتم بابا بايد بهشون دست مريزاد گفت، دغدغه شون جديه ولي خوب يه دست صدا نداره اين تفکر با تفکر عمري پيوند خورده ديگه!
    فکر کنم متنبه شدند، چون سرشون رو انداختند پايين و ديگه چيزي نگفتند! خيالتون راحت. من هواشون رو دارم. به کارتون برسيد.
    پاسخ

    سلام. خيلي با مزه بود. ممنون از لطفتون. مي خوام همه ي حرفايي كه تو ذهنم دارم بزنم كه ديگه بهشون فكر نكنم. واسه همين يه خرده طول كشيده ببخشيد.