سلام مش محمدرضا( لطفاً با لهجه دزفولي بخوانيد )
مدتهاست به وب شما مي آيم ، از اون روزي كه در قطار وقتي عازم دزفولمان بوديم آدرسش را به من داديد ، راستش اهل نظر نوشتن نيستم ... تنبلم
مقاله را كامل خواندم اما توجيه نشدم ، و شايد بخاطر اين بود كه احساس مي كردم بيشتر توجيه باشد تا نظر سهراب ..
نمي گويم سهراب با فقه مشكل داشت كه مطمئنم نداشت ، ولي شايد خيلي ساده بتوان گفت سهراب با قشري گرائي در دين مشكل داشته و از كلمه «فقه» بعنوان نماد استفاده كرده ...
حيف اگر خونه حاج خانم بوديم ، مفصل بحث مي كرديم و از شما مطالب تازه ياد مي گرفتيم ... ياد روزهاي تكرار نشدني بخير ...