• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : مادر موقت!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه 
    سلام
    مثل هميشه عنوان بديع بود
    و چقدر دلم سوخت جامعه ما داره با اين پديده خو ميگيره
    پاسخ

    سلام. من چقدر دلم مي سوزه که که چرا جامعه ي ما با برخي چيزا خو نمي گيره!
    جمله ي اول خيلي بي حاله.
    کاش لااقل اينطور شروع مي کرديد: انگار که چيزي يادش آمده باشد برگشت و ....
    جمله ي آخر هم مطلقا زائده...
    يک چيزهايي رو اضافه مي کنيد که متنتون داستاني تر بشه، اما اتفاقا بي حال تر مي کنه داستانتون رو.

    + لبخندها ... 
    سلام عليکم
    استاد بسيارمتشکرم.
    استاد لطفا به وبلاگ ماهم سربزنيد ونظر بدهيد.
    پاسخ

    سلام. لطف دارين. لينک وبلاگتون رو ممنون ميشم برام اينجا بذارين.
    + لبخندها و... 
    سلام عليکم
    استاد لينک نوشته هاي شما را دروبلاگ چل برگ مي خواستم.
    باتشکر
    پاسخ

    سلام و احترام. http://40barg.kowsarblog.ir/
    سلام، چقدر دوست دارم بدونم مخاطب چه پيامي رو مي تونه از اين نوشته برداشت کنه؟ زن رو خيلي بي ارزش به تصوير کشيدين، يه موجود بي قيد و بند که امکان اينکه هر روزش با يکي گره بخوره، وجود داره، اين موجود قصه ي شما زن نبود، ترسيم حقيقي يه شيطان واقعي بود، زني که معني عشق و تعهد الهي رو نفهمه در نگاه من زن نيست، جسم متعفنيه که روحش رو به شيطان فروخته، هر چند قلم توانا بود اما قصه، قصه ي بدي بود.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ جمعه 95 فروردين 13 نوشته شما با عنوان مادر موقت! برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب پارسي نامه و دبير سرويس آن در انتظارِ آفتاب بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.