سلام دوست عزيز. ممنون از مهرباني تون. با اصل حرف شما موافقم و درباره ي خودم هم حق با شماست و نکته هاي ديگري هم هست در اينجا که شايد درباره شون نوشتم. براي مثال يکي از استادانم که در غرب تحصيل کرده مي گفت استادي داشتيم که بيش 7 يا 8 دکتري داشت از فيزيک نظري گرفته تا اقتصاد و مي گفت اونجا بين استادان دانشگاه داشتن چند دکتري و تسلط بر حداقل سه زبان عادي است و...حالا که بحث به اينجا رسيد پس بگذار اين را هم بگويم شما که غريبه نيستي. اين روزها دارم از بعضي کارها و بعضي مراکزي که باهاشون کار مي کرده ام خداحافظي مي کنم که خيلي هم دردناک است. هم براي من و هم براي آنها ولي چاره اي ندارم به اين نتيجه رسيده ام که بايد کارهايم را متمرکز کنم. مثلا مسئول فرهنگي جايي بودم که خداحافظي کردم، براي جايي کتاب و بروشور مي نوشتم و ارزيابي مي کردم که خداحافظي کردم. تدريس خصوصي داشتم که ديگر درخواست ها را نمي پذيم. ديروز براي سخنراني دانشگاه زاهدان دعوت شدم که نرفتم دو سه تا جلسه هفتگي داشته ام که يا تعطيل کرده ام يا از شرکت عذر خواسته ام و خلاصه دارم استاد نه گفتن مي شوم.