سلام
دلم نميخواد پرحرفي کنم اما چون شديدا با حرف دوستتون موافقم و جديدا هم با اين موضوع درگير بودم دو شاهد براي اين ذهنيتم ميخواستم بنويسم.
- رشته ما علوم قرآن و حديثه و در کارهاي پژوهشي دو سمت و سوي عمده ميشه داشت: پژوهش هاي نظري درباره علوم قرآني و علوم حديث؛ پژوهش هاي نوعا کاربردي در معارف قرآن و حديث
وقتي داشتم موضوع پايان نامه انتخاب ميکردم، خودم به شخصه حس ميکردم هنوز معلوماتم خيلي کمه برا ورود به حوزه معارف قرآن و حديث اما به خاطر تاکيدي که بر موضوعات کاربردي بود، خودم رو در اين وادي انداختم و رفتم به سمت موضوعاتي درباره سبک زندگي به ويژه درباره زندگي خانوادگي و تعامل بين همسران.
نکته اصلي داستان اينجاست که وقتي برخي کساني که من رو ميشناختن از کم و کيف موضوع خبردار ميشدن، تعجب ميکردن و ميگفتن فکر ميکرديم موضوعي جدي تر از اين رو کار بکني (يعني اين موضوعات را نيازمند استعداد و توان علمي خاصي نميدونستن- بگذريم از اينکه آخر هم نتونستم در اين وادي بمونم و با وجود همه علاقه اي که به اين موضوعات دارم شايد چندين سال بعد در خودم اين توانايي رو ببينم که برم سراغش)
- دو سه نفر از با استعدادترين دانشجويانم برا انتخاب موضوع پايان نامه همين اواخر ميومدن پيشم. وقتي نظرشون رو درباره حوزه هاي مختلف پژوهشي ميپرسيدم جواب همشون اين بود: "موضوعات معارفي رو که همه حتي در سطح ليسانس ميتونن کار بکنن. من دنبال يه موضوع جدي تر هستم"
اين حرف خيلي معني داره.
اين يعني ما متوجه نيستيم تمام علومي که تحت علوم نظري داريم در اين رشته مطالعه ميکنيم، مقدمه فهم و استنباط قرآن و حديث هستن و فهم معارف، توان علمي صدچنداني ميخواد براي دقت علمي بالا.
ما متوجه نشديم که دريافت معارف قرآني و حديثي در هر موضوعي (اعم از اخلاقي، جامعه شناختي، روان شناختي، تاريخي و ...) نوعي استنباط از متن هست و نظير استنباط احکام شرعي از اين منابع، مرتبه اي علمي در حد اجتهاد ميطلبه!
محقق دغدغه مندي بسيار دقيق و ظريف به اين نکته اشاره کرده بود که ما در موضوعات اينچنيني، عملا "
اخباري" عمل ميکنيم نه "
اصولي" و اين نکته ايه که بسيار شايسته تامله.