من چند نکته در اين زمينه به ذهنم ميرسه:
اينکه اونها زودتر از ما به اين نتيجه رسيدن که در مباحث علمي بايد پيش داوري ها رو بذارن کنار
جو
تسامح و تنوع فرهنگي، باعث آزادي ذهن اکثر اونها از خيلي قيد و بندها شده
( عکسش درباره ما صادقه و يه مثالش تو نوشته شما بود که قبل از توضيح
حرفمون بايد بگيم که چيا مد نظر ما نيست!)
اين آزادي فکري و نگاه بدون پيش داوري، باعث ميشه که نگاه علمي به مباحث ممکن تر بشه.
خيلي از روحيات اجتماعي ما ايراني ها که بدجور بهش دچاريم، در تفکراتمون و پژ<هش هاي علميمون تاثير داره.
نمونش
نگاه ما به کار هست که تنها وسيله امرار معاشه برامون و اگه به ماها بگن
بدون اينکه بري سر کار ماهانه مبلغ حقوقت به حسابت واريز ميشه و درباره سر
کار رفتن مخيري، بيش از نود درصد ما از اون زمان به بعد سر کار نميريم.
عادت
به تقليد، جزمي نگري، سفيد يا سياه ديدن وقايع، ادما و ...، شخصيت پرستي،
خوشبختي رو معادل راحتي ديدن، همرنگي با جماعت، ظاهرگرايي و ... نمونه اي
از عادات غلط فرهنگي ما است که
در بيان انديشمندان مختلفي مثل
مصطفي ملکيان يا آقاي
سريع القلم به برخيش اشاره شده و من فکر ميکنم در نتيجه ندادن تفکرات و فعاليت هاي علمي ما هم بي تاثير نيست