وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
نيجام نچن، عيبي داله!
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بي نام
سلام
چه چادر نماز قشنگي! البته تصوير و متن هم جالبه.
اين تصوير و متن من رو به صورت متوالي ياد چند خاطره انداخت. صداهاي کوچکي که از حنجره بزرگ ترها شنيده مي شد و يا کودکاني که موقع نماز چه شيرين کاري هايي مي کنند و چه بلاهايي سر بزرگ تر ها مي آورند...
راستي همه هيبت استادي که به خاطر بچه اش بچه مي شه، کلا از شيريني هاي خلقت هست. قبول داريد؟
پاسخ
سلام. بله.
+
مرسي
محمدمهدي وزهرا پسرم!
پاسخ
ممنون. درستش کردم.
+
ذره بين
سلام
هرکار کردم از ظهر اين تصوير باز نشد که نشد :(
پاسخ
سلام. عجيبه تصوير رو چک کردم مشکلي نداشت.
+
مرسي
سلام
الهيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي.
چه بامزه.
چقدر هم اين عکسه ناز و خوردنيه.
ماشالا ...
ميتونين فايل صوتي يا احيانا تصويري تون رو بذارين؟ حالا يا با رمز يا به شرط تهيه بليط يا ....
بعد عکس العمل بقيه رو هم ميبينين
البته احتمال ميدم خجالت بکشين.
الحمدلله خانوادگي تو کار زبونين...!
پاسخ
نگاش کن ببين چقدر جديه! با اون لپاش. ما شاء الله. و ان يکاد...
+
خسته شدم از هرچي اسم و رسمه!
اين اسم من مسير رو برعکس داستان اين ميدون طي کرده! آخه من اسم دارم ولي خسته شدم ازش اين شد که شدم خسته شدم از هر چي اسم و رسمه!!
حالا اگه گفتين بين برو بچ اسم و رسم دار کوهپايه کودومشون گردش برو نيست که حالا اينجاس؟
ولي چه باحاله آدم با اسم مبدل بياد و بره ها! يه چيزي تو مايه هاي نامرئي شدنه!
پاسخ
يعني الان بگم اسمتونو؟
+
!خسته شدم از هرچي اسم و رسمه
سلام
از قرار معلوم، دوستان از پيشنهاد پارک و سيخ و کباب خوششون اومده و عده کثيريشون امروز مشرف شدن گردش و قرار عيد بعد رو پيش پيش به جا آوردن.
تصور کوهپايه با دهن بيضي و اين لهجه بامزه خيلي باحال بود!
تصور عالم کودکي آدمها هم عالمي داره واقعا ها!!
پاسخ
سلام. من هي مي گم اين نامردا کجا رفتن خبري ازشون نيست پس بگو. اصن يه وضي. راستي چه اسم و رسم عجيبي براي خودتون انتخاب کردين! محسن بامزه ترين برادر خانمم (بيست و چند ساله، مجرد، سربازي رفته، تو کار مبل سازي) يه روز داشت آدرس يه جايي رو مي داد گفت از اون خيابون که رد شدين مي رسين به يه ميدون به اسم "مادري به بچه اش شير مي دهد". گفتيم اين ديگه چه جور اسميه. گفت آخه هنوز تابلوي اسمش رو نزدن ما هم اين اسم رو گذاشتيم روش! (چون مجسمه اي وسطش زده بودن که بچه اي تو بغل مادرش بود) حالا جالب اينجاست مدتي بعد تابلوي اسمش رو زدن، شد "ميدان مادر"!