از جواني فقط قدرتش، هيجانش، جنبشش و ... چيزهاي شيرينش رو مي بينيد؟

يه دختر دبيرستاني تو بساط همه جوره ي شايد بشه گفت کوچولو موچولوهاي فاميل ما هست که خيلي حرص بعضي چيزها رو مي خوره. اون روزي داشت به گريه مي افتاد که خياط مانتوش رو به شکل دلخواهش درنياورده يا اون يکي پسر کوچولوي ابتدايي ما که خودش رو کشت تا مادرش ببردش بيرون و براش سي دي بخره و مادر قبول نمي کرد و ...

روزي به يه بزرگ تر مي ناليدم که چرا بزرگ تر ها جواني خودشون رو فراموش کردند و درکمون نمي کنند؟ حرف قشنگي زد: چون بزرگ تر ها موقعيت هاي سخت تر رو هم ديدند وفهميدند اين مشکلات واقعا مشکل نيست!

گاهي حرص داشتن تجربه هم سن هاي شما و موفق رد شدن از بعضي موقعيت ها، خيلي اذيتم کرده. به نظرم هر سني بايد شيريني هاي خودش رو داشته باشه. خوبه آدم اون شيريني ها رو پيدا کنه نه اينکه خودش رو با چيز ديگه اي مقايسه کنه.

خدا شما و خانواده تون رو براي هم حفظ کنه. داشتن يه فرزند رشيد و مودب، خيلي حال مي ده. نه؟ماشاء الله.