• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان... (4)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 40 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ذره بين 
    " در واقع داستان به نويسنده و خواننده کمک مي‌کند تا در عالم خيال، گونه ي ديگري از زيستن را تجربه کنند زيستن در يکي از هزاران جهان ممکن را که بيرون از خيال، تنها يکي از آنها تاکنون براي او محقق شده".
    چقدر قشنگ! کاملا موافقم.

    يه چيزي ميخوام بگم که شايد خودزني اونم از نوع انتحاريش باشه، اما براي روشن شدن ذهن دوستام ميگم. ببينيد همش داره از اعتماد ساجده به استادش به عنوان امر محالي که در جامعه اتفاق نميفته معمولا، ياد ميشه. فکر نمي کنيد خودمون رو جاي جامعه گذاشتيم در اين تحليل؟ منِ ذره بين که اتفاقا ادم مذهبي هم هستم، از همون اول داستان معتقد بودم جاي ساجده بودم بر اساس همون شناخت يه ترمه از استاد بهش اعتماد ميکردم!! کار ندارم اين اعتمادم درسته يا نه، اما همين حرفِ يه مخاطب مذهبي با عقل و درايت معمولي، نشونه اين نيست که خيلي از خانوما ممکنه در همچين شرايطي همچين اعتمادي بکنن؟ و نشونه اين نيست که لزوما همه اونها نيت بد ندارن؟
    البته اون قسمت رو که گفتيد تجربه تلخ داشته و اين بايد اعتمادش رو کم ميکرد، من هم قبول دارم و قبلا بهش اشاره کردم اما اين نظر، اشاره به همون تيکه اول حرفتون داشت تازه وارد جان.
    به نظرم بايد اين رو در نظر بگيريم که تو جامعه ما ادماي مختلف با سطح درک و آستانه تحمل متفاوت زندگي ميکنن و نميشه همه اونا رو به يه چوب روند و با يه حکم محکوم کرد.

    پاسخ

    ممنون از نظر جالبتون.