• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : داستان... (4)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 40 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تازه وارد 
    آخه مگه ميشه يه دانشجو بعد از مدتها، استادش رو ببينه (اونم استادي که فقط يه ترم باهاشون درس داشته) و به اين راحتي خصوصي ترين احساسات و تجربياتش رو به زبون بياره؟ اونم يه دانشحوي حانم به يه استاد آقا!!! اونم در فضاي پر از توهم جامعه ما!!!! اونم بعد از يک تجربه تلح از درد دل کردن با آقايون؟ (طرف حتما نقشه داره!!!)
    باز هم مگه ممکنه يه خانم با همسرش بعد از اينکه مهمون خصوصي داشته اينجوري برخورد کنه؟ به نظر من که داستان يه جوري اصلا با فضايي که ما توش زندگي ميکنيم نميخونه مگر اينکه موارد نادر و استثنايي رو در نظر بگيريم.
    پاسخ

    سلام دوست عزيز. به نكته ي خوبي اشاره كردين كه پيش از شما هم دوستان ديگر به صراحت يا به طور ضمني بيان كرده بودند. يك پاسخ را كه خودتون فرمودين يعني اينكه بله امكان دارد ولي كمتر اتفاق مي افتد و اتفاقا اين يكي از عوامل جذابيت يك داستان مي تواند باشد نسبت به داستاني كه واقعيتي را كه هميشه و هر روز مي بينيم براي هزارمين بار براي ما بازگو كند. نكته ي بعد اين است كه يكي از عواملي كه باعث مي‌شود ما اين جور رفتارها را از مردان و زنان نادر بدانيم تجربه ي شخصي ما که برآمده از مشاهده ي آدم ها مختلف در اين چنين شرايطي و کنش هاي آنها نيست؛ بلکه بيشتر ناشي از واقعيتي ساختگي! است که تلويزيون در فيلم‌ها و سريال‌هاي خود پيش چشم ما گذاشته است که فکر مي‌کنيم همه‌ي زن‌ها اين طور هستند (و بايد باشند) که با ديدن اولين نشانه‌ ي حضور يک زن ديگر در زندگي شوهر، قيصريه را به آتش مي‌کشند و بسياري از زنان ما هم اين گونه رفتار را به عنوان تنها گزينه ي رفتار خود در چنين شرايطي مي شناسند. نکته ي بعد اينکه به لحاظ فني و ديدگاه ‌هاي نظري در باره ي رمان، نويسنده همواره تنها آن چيزي را که هست نشان نمي‌دهد بلکه آنچه را که آرزو دارد باشد هم نشان مي ‌دهد و اين يکي از سرچشمه هاي لذت هنري براي نويسنده و خوانندگاني است که با او هم آرزو هستند و يکي از علت‌ هايي که چرا ما از داستان خواندن خوشمان مي آيد و يكي از علت هايي كه چرا همه از يک رمان خوششان نمي‌ آيد. در واقع داستان به نويسنده و خواننده كمك مي كند تا در عالم خيال، گونه ي ديگري از زيستن را تجربه کنند؛ زيستن در يکي از هزاران جهان ممکن را که بيرون از خيال، تنها يکي از آنها تاکنون براي او محقق شده است. نکته آخر: اينکه ساجده مسائل خصوصي‌اش را براي استادش بيان کرد، چندان هم غريب نيست. هم اکنون نيز در خود ايران روزانه ده ها بلکه صدها نفر به مراکز مشاوره مراجعه مي کنند و مسائلي بسيار پيچيده‌تر و خصوصي‌تر از چيزي که ساجده تعريف کرد، بيان مي کنند و چاره جويي مي کنند. (پوزش بابت طولاني شدن پاسخ)