سلام استاد
خيلي خيلي ممنون که نوشتيد دستتون درد نکنه تشکر.
فعلا نظرخاصي ندارم.
ازتوي لپ لپ... ذره بين اصلا هيجاني درکار نبيد گويي جيگر. (خداييش دلم ميخواد ساجده بره بگه آره استاد نبوديد اوهو اوهو ببينيد چه بي احترامي که بهم نشد... اوهو اوهو بعد مث داغ ديده ها با مشت بکوبه تو سينش و رو پاهاش.موهاشو چنگ بزنه. باناخناش صورتشو خراش بندازه دستشو گاز بگيره يهوبپره يقه استاد رو بامشت بگيره بگه همش تقصير توئه يه چک بزنه تو صورتش انگشتشو فرو کنه تو چشم استاد ....ههههههههه )
سلام
ميبينم که! خب خب يه دختر خانوم ميخواد رازي رو که به مادرشم نگفته به استاد قديميش بگه. عجب! عجب!
عجب داستاني!