وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
داستان (3)
نظرات :
0
خصوصي ،
29
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
منتظر
سلام
بيچاره ساجده خبر نداره که استاد عليرضا هم وقتي ازش خواسته بياد که خانمش نباشه و تازه زهراسادات رو فرستاده پاي کامپيوتر 1
از اون بدتر اين که از اول هم عليرضا ته دلش از بر و روي ساجده خوشش اومده بود و ..... بالاخره اين داستانيه که متاسفانه کم نميشنويمش .......
پاسخ
سلام و ارادت. احتمالا چون بين بخش هاي مختلف داستان فاصله افتاده به خاطر نداريد كه پيشنهاد روز و ساعت رو خود ساجده خانم داده بود يعني همون روزي كه براي گرفتن كتاب هاي ساكنان آن مجتمع بايد بياد. احتمال نمي دين كه فرستادن زهرا سادات براي اين باشد كه هم ساجده خانم راحت تر حرف بزند و هم اينكه احيانا ممكن است حرفي گفته شود كه در ذهن بچه كه دختر هم هست چيزي بماند كه خوب نيست. نكته ي آخر اين كه بعيد نيست كه عليرضا از بر و روي شاگردش خوشش آمده باشد اما آيا مي توان گفت كه هر خوش آمدني حرام است يا منجر به حرام مي شود؟