• وبلاگ : كوهپايه
  • يادداشت : كافي كتاب!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ذره بين 
    سلام استاد توصيف کافي کتاب تموم شد؟
    درباره کافه کتابها خونديد؟
    درباره اين بنويسيد که اونا چقدر شبيه تصوير ذهني شماست.
    اونا رو بيشتر دوست داشتيد يا کافي کتاب خودمون رو؟
    پاسخ

    سلام. نه كاملا ولي مشغول چيزهاي ديگري شدم. يكي دو ايده ي ديگر هم دارم كه بهش اضافه مي كنم ممنون كه يادآوري فرمودين. نه هنوز مطالعه نكرده ام.
    + مرسي 


    سلام

    آخ آخ آخ براي اين يکي شب قدر بعدي دعا ميکنم(زياد اميدوار نباشيد به حرف گربه کوره بارون نمياد. پيش پيش گربهه برو برو خونتون)

    إهم إهم چه کارا!

    پاسخ

    سلام. چشم اميد ما هم به همين دعاهاي خالصانه ي شماس!
    + حبيب 
    سلام. «شهر کتاب مرکزي» در تهران اکنون کاري نزديک به ايده شما را اجرا مي کند. گزارش مفصل آن را در شماره هشتم مجله «انديشه پويا» (خرداد و تير 92) در گفت و گو با مسوول آن، اقا ي فيروزان ، بخوانيد.
    حتي بد نيست پيشنهادتان را به آنها بدهيد شايد اجرايي کردند. چون وضع مالي شان هم به نظر مي آيد نسبتا کلفت باشد! حق البوق ما هم نوش جان تان. حالا کي داده کي گرفته !
    پاسخ

    سلام. ممنون از اطلاع رساني تون. راه بيفته کميسيون شما محفوظه.
    + خانوم خونه 

    اين که ميگين نميشه مجازي باشه؟

    يه سايت يا فروم مثلا... اينجوري مشکل پول کلفت و تفکيک جنسيتي هم حل ميشه...


    پاسخ

    خب گفتگوي شفاهي يه چيز ديگه س. مخصوصا که خيلي ها نوشتن خيلي براشون سخت تره تا حرف زدن. ما ايرانيا به دلايل تاريخي بيشتر آدماي شفاهي هستيم تا کتبي به من نگاه نکن! بيشتر ما حاضريم دو ساعت درباره ي موضوعي حرف مي زنيم ولي بگن دو خط بنويس دور از جون تب مي کنيم. براي همين هم من کم تالار گفتگوي جدي رو مي بينم که فعال و به روز باشه مگه اينکه حرفاي توش صد من يه غاز باشه.
    + ذره بين 
    من دوست ندارم فضا جدا بشه، چون هميشه يه فضاي پرت و کوچيک و نمور و کثيف (ياد اتاق زير شيرووني سارا کورو افتادم!) ميدن به خانوما. ميشه مثل کتابخونه ملي که جاش خيلي وسيعه، فقط ميزا رو جدا کرد، يعني يه ميز براي خانوما باشه، اون بغليش برا آقايون.
    ولي کاش اصلا اين جور جاها اصلا جنسيت مطرح نبود، آخه تحليل هاي متفاوت رو فقط ميشه از جنسيت متفاوت شنيد.
    + ذره بين 
    استاد پارسا مثل اينکه دوباره چندتايي کافه کتاب خوب باز شده
    اومدم بگم که اطلاعات ناقص قبل رو تکميل کرده باشم.

    پاسخ

    واقعا؟ كجا؟
    + ذره بين 
    "مرامو حال مي کني؟ پول که باشه اين جوريه!"
    يعني آخرش بود :)))))))))
    پاسخ

    ممنون.
    + ذره بين 
    اتفاقا مرسي خواستم بپرسم خانوما که در اين محيطا احساس آرامش نميکنن، ايدتون چيه؟
    ولي از بس کامنتام زياد شده بود دندون به جيگر گرفتم!
    پاسخ

    نه بابا هنوز به گرد ركورد مرسي هم نرسيدين. ادامه بدين لطفا.
    + مرسي 


    نظر دادن به من نيومده آقا.

    پاسخ

    نفرماييد.
    + مرسي 

    شايد وب خون پيدا بشه اما اسپانسر شدن براي يه اين جورجايي عشق به کتاب ميخواد که اونم ...
    پاسخ

    بچه ها معرفي مي كنم: بچه مايه دار وبخون اسپانسر نشو!
    + مرسي 

    ذره بين زياد به دلت صابون نزن اين جور جاها اصولا مال آقا هاست. مث کتابخونه آقاي مرعشي... خيلي لطف کنن يه روز تو هفته بهمون اجاره بدن. بجون تو ميگي نه نگا کن: استاد براي اينجاشم ايده دارين؟!
    پاسخ

    نه ورود براي عَموم آزاده. البته اين سخت ترين قسمت قضيه س. يعني از يك طرف مردونه باشه فقط كه يك ريال نمي ارزه عَمومي هم باشه يه پسر يه دختر نديده نشناخته بيان پشت يه ميز مثلا درباره ي عقايد يك دلقك با هم صحبت كنن. بخش خواهران و برادران هم جدا بشه يه جوريه نمي دونم شايدم يه جوري نباشه. اصلا فكر كنم از علت هاي تعطيلي كافه كتاب ها يكيش همين قضيه بوده نه؟ كسي مي دونه چرا تعطيل شدن؟ چون من فعلا نمي خوام درباره شون مطالعه كنم.
    + مرسي 


    سلام

    عجب! حيف ميدونم ماني هم که باشه هيچ وقت تحقق پيدا نميکنه.

    همچين جايي رو که ذره بين ميگه تو يه سريال ديدم وقتي مردم ميان توي کافه شالگردن و دستکششون رو در ميارن بعد دستاشون رو ها ميکنن. فنجوناي گرد و پهن براي قهوه يا کاپوچينو... شيشه پنجره ها بزرگه انگار کافه ديوار نداره. اصلا نميشه تنها بشن چون کافه يه سيستمي داره که گيتاريستشون ترانه هاي زيبا رو هر ساعت 5 دقيقه براي تنوع ميخونه روي ميزا پره از انواع ژورنال...

    هي آره پول که باشه هم اين جوري نيست...

    پاسخ

    سلام. ولي من اميدوارم. يعني شما مي گي تو پولدارا يه وب خون پيدا نميشه، خون جلوي چشاشو بگيره بياد اسپانسر بشه؟
    کافي بوک يا کافه بوک بهتره.
    جالبه که تحت عنوان فانتزي نگفتيد؛ يعني بهش اميد داريد
    پاسخ

    آفرين به تيزهوشي تون. نه من كافي كتاب رو ترجيح مي دم. يه جور جمع سنت و مدرنيسم!
    + ذره بين 
    ميشه ميز و صندلياش چوبي باشه و قهوه اي سوخته باشه؟
    ديواراش هم کاغذ ديواري.
    حتما توش قفسه کتاب هم باشه
    و مجله
    تابلوهاي خط نستعليق شکسته واسه قسمت سنتي و تابلوهاي نقاشي رنگ روغن واسه قسمت مدرن
    يا نه، فقط عکس باشه. عکساي خاص و متفاوت.
    جوري که اگه سر ميزمون تنها مونديم از نگا کردن به در و ديوار اونجا سير نشيم.
    ببخشيد ميشه اون بيرون هميشه برف بباره؟مردم هم وقتي ميان تو برف کفشاشون رو جلوي کافه پاک کنن و تو دستاشون ها کنن. بعد بيان از پشت شيشه منظره بيرون رو ببينن و لذت ببرن؟
    ولي اينجوري خيلي بايد پولتون کلفت تر باشه تا اونجا جاي اين همه خيالات من رو داشته باشه!
    جاي کوچيک و شلوغ، آدم رو آروم نميکنه آخه
    پاسخ

    صد در صد. فكر اونجاشم كردم كه طرف بياد تنها بمونه.
    + ذره بين 
    تازه واسه هفته بعدتر کافي بلاگ هم پيشنهاد دارم:
    نامه اي به ايزابل/فرانسوا مورياک
    اگه هم پايه نبودين، همون دو کارت رو ورميدارم ميرم يه گوشه برا خودم ميشينم
    پاسخ

    پس تو فضاي مدرن سير مي كنين.
       1   2      >