وبلاگ :
كوهپايه
يادداشت :
تب دو ساله
نظرات :
4
خصوصي ،
12
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
طلبه
جناب آتشين صدف
سلام. طاعات قبول. هر از گاهي به وبلاگتان سر مي زنم. گر چه مطالب آن اغلب جزو اولويت هاي مطالعاتي و دلشمغولي هاي جدي ام نيست ولي به هر حال کششي هست که هر بار مي کشدم به اينجا و حتي نظرات دوستان را هم مي خوانم. اين گونه ناگهاني ترک نوشتن کردن با يک خط توضيح، نوعي بي احترامي به کساني است که نوشته هاي شما را مي خوانند حتي اگر نظر ندهند. به عنوان يک بلاگر باتوجه به پاسخ تان به نظرات خوانندگان جدي وبلاگ تان، علت سرخوردگي تان را اين مي دانم که اولا بيش از اندازه به خاطر وبلاگ از کارهاي ديگرتان کم مي گذاريد. ثانيا توقع بيش از اندازه داريد که هر چه مي نويسيد از سوي خوانندگان تان به اندازه شما جدي گرفته شود. ثالثا ننوشتن ناگهاني نوعي تفريط است در برابر روزي چند پست نوشتن.آهسته و پيوسته برويد. وبلاگ همين است. هر چند کسي از شما دعوت نکرده که وبلاگ بزنيد ولي حالا که چنين کرده ايد و چند خواننده جدي داريد بهتر است با شيب ملايم ادامه دهيد. يا دلاليل موجهي براي مخاطبان تان ارائه کنيد. نکته ديگر (که مدتي قبل مي خواستم در ذيل يکي از پست ها بگويم) اين است که ما طلبه ها در مواجهه با نسل جديد يا موضوع هاي جديد يا فناوري هاي جديد معمولا يا افراط مي کنيم يا تفريط. نه به آن شوخي ها وبگو بخندهايي که با دوستان در قسمت نظرات داريد(داشتيد) تا صميميت فضا را حفظ کنيد - و در مجموع جالب بود - نه به اين که با يک جمله کار را تعطيل اعلام کرده ايد و انگار نه انگار که مراجعه کنندگان به وبلاگ تان اين قدر محترم هستند که يک توضيح درست از شما بشنوند.
گر چه معمولا پاي پست وبلاگ ها نظر نمي نويسم ولي چون از مواجهه با پست آخرتان هم متعجب هم مکدر شدم، اين چند سطر را نوشتم. اميدوارم کماکان بنويسيد.
پاسخ
سلام و ارادت. طاعات و عبادات شما هم مقبول. دوست عزيز نكته دانم ممنون از لطف و تذكرات و حرف هاي درستتان و عذرخواهي بابت مكدر شدنتان و اينكه شما و شايد بعضي دوستان ديگر احساس كنند خداي نكرده بهشون بي احترامي شده. ابدا اين جور نيست دلايل من براي اين كار بيش از آنكه عقلاني باشه عاطفيه كه بعضيش رو عرض كردم در كامنتاي قبلي. يكي ديگه از علت ها شايد اينكه احساس مي كنم خيلي به وبلاگ و خواننده هام وابسته شدم و اين وابستگي رو دوست ندارم. بزرگترين جذابيت وبلاگ براي من آزاديشه اين كه هر وقت بخواهم بنويسم هر وقت بخوام ننويسم هر جور دلم بخواد بنويسم درباره ي هر موضوعي به هر اندازه اي ولي الان حس مي كنم اين طور نيستم؛ به فرموده ي شما انتظارات ناموجهي دارم و... به هر حال چه اينجا بنويسم يا ننويسم يا اصلا وبلاگ رو كلا حذف كنم، خدمت همه ي دوستان ديده و ناديده ام ارادت داشته و دارم. راستي اين شيب ملايم خيلي جالب بود و بامزه. بازم ممنون از لطفتون.