خانم ها به جوانب مساله آگاهي زيادي دارن(خودشون دارن اوضاع و جو نامناسب هم جنس هاي خودشون رو ميبينن)و رشد شخصيتي کاملي دارند فقط به تظر من دليل موجهيه چون اين حس خداداديه که فقط هم موجب مخالفت زبانيست. ببخشيد مخالفت کردن باآقايون؟! پاها و دستاشون رو بستيم؟ گيسشون رو کشيديم؟فقط خيلي بتونيم مخالفت کنيم توي عقدنامه يه بندي هست که ازدواج مجدد با رضايت همسر اول باشه اونم مخالفت کرد ميتونه جدا شه نه که جلوي شوهر رو بگيره. تازه آقا ميتونه امضا نکنه. بذاريد براتون بگم سر کلاس زن در اسلام همه سي شاگردي که توي کلاس بوديم به معناي واقعي قانع شديم به دليل مسايل و مشکلات جامعه و تعبد و هر چي که بهمون گفتن ازدواج مجدد کاردرستيه تازه من که رسيده بودم ضروريه. اما آخر زنگ به هم کلاسيم گفتم نميدونم چرا دلم راضي نميشه؟ گفت چون دل خانوما فطرتا اين جوريه. اگر ميبيني خانومي هم رضايت ميده و کنار مياد بخاطر همين مصالحه که شنيديم.
اينا به خاطر رشدنايافتگي نيست به خاطر اون قلبيه که گاهي ماها چه زن چه مرد ، نميتونيم جلوشو بگيريم. هرچقدر هم آگاهي باشه اصلا نسبت به مساله علامه دهر باشيم بازم لا فائده له.